|
فرا رسیدن سال جدید رو به همه ی شما دوستان گلم تبریک عرض میکنم
(توجه نمودی؟)![](http://2nyabaeshg.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/70.gif)
![](http://www.msrt.ir/sites/USO/SiteAssets/Lists/Announcements/EditForm/a940abae763a761db48a97f1b90e469a.jpg)
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:سال, نو, مبارک,,,, :: 2:46 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
![](http://www.jokblog.com/wp-content/uploads/2011/05/061e75fcad7412a4e6a3c8cce1206fa1.gif)
بیماری افسردگی یکی از مشکلات مربوط به خلق و خوی است که دو مشخصه ی اصلی دارد:
یکی کاهش علاقه و لذت بردن از شرایط و موقعیتهای مختلف زندگی، و دوم احساس غمگینی مفرط که معمولا علامتهای همراه نیز دارد و حداقل دو هفته طول میکشد.
در این مواقع، بهتر است بیماران هر چه سریعتر برای رفع علامتهای آن، تحت درمان قرار بگیرند.
ماهیت خود بیماری افسردگی سبب کاهش میل جنسی در افراد میشود، بنابراین تجویز و مصرف مرتب داروهای ضدافسردگی میتواند با بهبود روان و کنترل بیماری، شرایط فرد را بهبود بخشد.
نکتهای که اغلب بیماران در مورد آن دچار تردید هستند، تاثیر داروهای ضدافسردگی در قدرت و فعالیت جنسی آنهاست که باید بگویم فقط در برخی مواقع ممکن است عوارض جانبی داروهای ضدافسردگی، اختلال در عملکرد جنسی باشد و این حالت بیشتر در هنگام مصرف دارویی از خانواده داروهای مهارکننده سروتونین دیده میشود.
در کشور ما با توجه به فرهنگ غالب مردم و عدم اظهار مشکلات جنسی به دلیل حجب و حیا، بهتر است درمانگران، تمام بیمارانی را که به علت افسردگی یا سایر اختلالات روانپزشکی تحت درمان هستند، شخصا بررسی کنند و پرسشهایی در این زمینه داشته باشند تا در صورت لزوم، برای رفع مشکل جنسی اقدام شود.
در اکثر مواقع اساس درمان، اطمینان دادن به بیمار از این بابت است که مشکل ایجاد شده برگشتپذیر خواهد بود و نباید تصور کند، فعالیت جنسیاش برای همیشه دچار اختلال شده است.
![](/upload/2/2nyabaeshg/image/7Q7HLCAV3DEFMCAYO5X0VCA951B33CAKUAISBCA6T3UVPCA2P54PSCAW81PG3CA2M3GWFCA990WFUCA8TL8CACAJUUPUZCAR1BZA2CA1P8TZUCA9N5QFWCAT9HC7QCA816GJ1CAQHZR2GCA4B2T9E.jpg)
به گفتگوی زیر توجه کنید ، قبل ازآن که ادامه مقاله را مطالعه نمایید ، از خودتان بپرسید : آیا در زندگی شماهم مانند این گفتگو ها هست ؟ آیا تاکنون در باره حقوق زناشویی خودتان، با همسرتان بحث وگفتگوکرده اید ؟ اگر پاسخ پرسش ها مثبت است؛با مطالعه مقاله ،به کمک دوکلید طلایی ، در زندگی زناشویی ، دریچه خوشبختی را به روی خود وهمسرتان ،باز نمایید ؛ تا در کنار همسرتان ، به خوبی زندگی نمایید ودر آخرت از ثواب های همسرداری برخوردار شوید.
زن : آقای مشاور شوهر من ، درزندگی زناشویی هیچ گاه حق من را ادا نمی کند !
مشاور : یعنی چی ؟
زن : کمتر به احساسات من توجه می کند ، هیچ وقت از کلمات عاطفی استفاده نمی کند ، اصلاً من را دوست ندارد !
مرد : آقای مشاور نخیر ایشان است که حق من را رعایت نمی کند !
مشاور: یعنی چی ؟
مرد : به من احترام نمی گذارد وبه حرف من گوش نمی دهد !
زن : خب اول تو به احساسات من توجه کن تا من به تو احترام بگذارم !
مرد : چگونه وقتی تو به من احترام نمی گذاری ، عاشقانه صحبت کنم !
*******
به نظر شما در مشاجره بالا چه کسی درست می گوید ؟ خانم یا آقا ؟
به نظر می رسد هردو درست می گویند ، هردو، حق خود را از طرف قابل مطالبه می کنند ؛ شما فکر می کنید این دو با چنین گفتگو به نتیجه خوبی می رسند ؟
هر کدام از این زن ومرد ، انجام وظیفه خود را منوط به اخذ حق خودش کرده است،آیا آنها به حقوق خود می رسند ؟ آیا با این گونه گفتگوی به زندگی آرام وعاشقانه دست خواهند یافت ؟ به نظر شما چه باید کرد تا هردو به حقوق خود برسند ،تا دارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند؟
با کمی دقت و تأمل ، پاسخ پرسش های فوق منفی است ، این زن وشوهر، به نتیجه مثبت و سازنده نخواهند رسید ؛ و حداقل به طلاق عاطفی می رسند ! چه باید کرد ؟ این زن وشوهر چگونه به حقوق خود برسند ؟
این زن وشوهر با مطالبه حقوق یکدیگر ، دائم از هم ایراد می گیرند. برای برآورده نشدن حقشان، همدیگر را مورد سرزنش قرار می دهد؛ که این کار موجب دوری از یکدیگر می شود .
زن ومرد هر کدام سعی کنند که تکلیف و وظیفه خودشان را انجام دهند ، تاهر دو به حقوقشان برسند ودارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند
اگر هر کدام به عوض مطالبه حقشان ، به فکر انجام تکلیف و وظیفه اش نسبت به همسرش باشند ؛ این عمل علاوه برآن که محبت همسرشان را جلب می نمایند،حقوق طرف مقابل خود را ادا نموده است. به عبارت دیگر انجام تکلیف و وظیفه زن، حق شوهر است ؛وبالعکس انجام تکلیف و وظیفه شوهر ، حق زن می باشد.
اولین کلید طلایی خوشبختی
زن و مرد هر کدام سعی کنند که تکلیف و وظیفه خودشان را انجام دهند ، تاهر دو به حقوقشان برسند و دارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند.
آقای مشاور،من تکالیف ووظایفم را انجام می دهم،ولی شوهرم هیچ گاه تکلیفش را انجام نمی دهد؛من خسته شده ام ! ومن به بن بست رسیده ام ! من می دانم که این کار هم هیچ فایده ای ندارد ! آقا شوهرم عوض نمی شود.
در کمبود های زندگی زناشویی ، قبل از آن که به همسرت اعتراض کنی ،از خودت این سؤال را بکن « من چکار کرده ام که همسرم بامن این گونه رفتار نادرست
دارد ؟!!»
اما کلید دوم خوشبختی
در کمبود های زندگی زناشویی ، قبل از آن که به همسرت اعتراض کنی ،از خودت این سؤال را بکن «من چکار کرده ام که همسرم بامن این گونه رفتار نادرست دارد ؟!!»
توضیح آن که درکمبود ها واختلافات زناشویی ، ابتدا نگاه کنیم که «من چه اشکالی در همسر داری دارم؟! » ، آن را شناسایی کرده و در رفع آن کوشش نماییم . این نوع نگاه اولاً ایجاد تشنج در خانواده نمی کند ؛ ثانیاً من خودم را نسبت به همسرم طلبکار نمی دانم، بلکه خودم را نسبت به او بدهکارمی دانم؛ این موضع گیری در اصلاح بسیار مؤثر است.
در روان شناسی، این گونه افراد را دارای « کنترل درونی » می دانند ، این افراد همواره موفق بوده و رشد می کنند، ولی افرادی دارای « کنترل بیرونی » هستند ، همواره به دنبال آن هستند که دیگران تغییر کنند تا آنها تغییر کنند.
بر اساس نظریه جولین راتر به طور کلی افرادرا به دو دسته می توان تقسیم کرد : افراد دارای کنترل درونی وافراد دارای کانون کنترل بیرونی .
افرادی که کانون کنترل درونی هستند : مسؤلیت رفتار ها، شکست ها وپیروزی هایشان را خود بر عهده می گیرند
اما بر عکس هنگامی که انسان به کنترل بیرونی معتقد باشد: احساس می کند که فقط دیگران یا محیط بیرون توان ارزیابی رفتار های او ویا مسؤلیت رفتارها ، شکست ها وپیروزی های اورا بر عهده دارد وخود او هیچ نقش مؤثری ندارد
درونی ها وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی روبه رو می شوند ، برای مقابله با آن ،تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند ،در حالی که بیرونی ها عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل ، از طریق آرزومندانه وانتظار از دیگران واکنش نشان می دهد
ارسال شده در تاریخ : جمعه 30 / 6 / 1390برچسب:زندگی, عاشقانه, با ,دو ,روش, بسیار ,ساده ,برای, همه!,زندگی عاشقانه با دو روش بسیار ساده برای همه!, :: 1:52 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
وقتی دو نفر با هم آشنا می شوند، اوایل رابطه، فاصله هایی با هم دارند كه ناشی از خجالت و رودربایستی و عدم شناخت یكدیگر و نبود صمیمیت است؛ اما هر چه این ارتباط پیش می رود، فاصله كمتر می شود و بعد از ازدواج می توان گفت فاصله كاملا از بین می رود و زن و شوهر به هم نزدیك می شوند.
اما گاهی شوخ طبعی زیاد باعث دلخوری می شود. وجود شوخی در زندگی مشترك لازم است و نبود آن و خشكی رفتار همسران با هم می تواند مشكل ساز شود.
كسانی هستند كه زندگی را نیز شوخی می گیرند و هیچ اتفاقی نمی تواند آنها را ناراحت كند و در واقع افراط می كنند. معمولا همسران این دسته آنها را بی مسوولیت می دانند؛ چون هیچ وقت نگران مشكلات و اتفاقات نیستند و همسرشان مجبور است به جای آنها هم نگران باشد.
همسران كسانی كه زندگی را شوخی می گیرند و در مسائل مهم زندگی جدیت ندارند، به مرور عصبی و پرخاشگر می شوند. افراد شوخ طبع چون می توانند استرس و اضطراب را براحتی از خود دور كنند، با كمی تغییر در رفتارشان می توانند به همسرشان آرامش دهند نه این كه با شوخی گرفتن همه چیز او را عصبی كنند. این افراد می توانند از آرامش شان در جهت مثبت استفاده كنند.
دسته ای دیگر از افراد شوخ طبع، مسخره كردن را با شوخی اشتباه می گیرند. همسران این افراد اعتماد به نفس خود را از دست می دهند؛ چون دائما در حال مسخره شدن هستند. این افراد از اشتباهات لغوی تا زمین خوردن یا نقاط ضعف افراد نمی گذرند و آنها را به سخره می گیرند. این كار موجب افزایش تنش در جمع و كاهش سطح بهداشت روانی می شود و در همسران باعث از بین رفتن دوستی و محبت بین آنها خواهد شد.
دسته ای دیگر از افراد شوخ طبع، كسانی هستند كه در عین شوخ طبعی با مسوولیت و جدی اند و به دیگران و بخصوص همسرشان احترام می گذارند و مواظبند با شوخی، كسی را ناراحت نكنند. این افراد با شوخ طبعی خود به دیگران آرامش می دهند و باعث می شوند دیگران در كنار آنها شاد باشیند
شوخی یا بیان دلخوری ها ؟
بعضی افراد برای این كه اعتراض ها و ناراحتی های خود را بیان كنند، از راه شوخی وارد می شوند و با جمله های كنایه آمیز حرف خود را می زنند. این كار تا جایی كه به بی احترامی و مسخره كردن نینجامد، اشكالی ندارد.
شما باید در رفتار همسرتان دقت كنید و از شوخی های او متوجه منظورش بشوید، اما این دقت نباید تبدیل به یك وسواس شود، طوری كه هر شوخی را به منظور ناراحتی برداشت كنید. كسی كه دلخوری هایش را با شوخی بیان می كند، شاید در گفتن مستقیم آن دچار مشكل است و شاید هم دوست ندارد راجع به این موضوع بحث كند.
او فقط می خواهد ناراحتی اش را بیان كند. یادتان باشد كه شما باید آنقدر با همسرتان دوست باشید كه بتوانید براحتی ناراحتی های خود را به او بگویید و همسرتان نیز با شما این گونه باشد. پس از كنایه زدن بپرهیزید؛ اما بیان دلخوری ها در قالب شوخی برای زمانی كه نمی توان براحتی حرف دل را زد، می تواند یك راه باشد كه البته نباید در آن افراط كرد.
لابد شنیدهاید كه فلانی آدم آویزانی است؛ یعنی همیشه محتاج توجه، بخشش، محبت یا حتی پول و امكانات دیگران است خدا نكند همسر كسی چنین خلق و خویی داشته باشد چون كار از عشق و عاشقی میكشد به كینه و نفرت.
برخلاف تصور بعضی که عزت نفس یا همان مناعت طبع را شکلی از غرور تعبیر میکنند ، عزتنفس رفتاری است که دقیقا باعث استحکام روابط زناشویی میشود. زن یا مردی که از عزت نفس کافی برخوردار نیست، برای رفتارها، برنامهها و خواستههای فردیاش تعریف مشخصی ندارد و درست به همین دلیل نمیتواند حقی هم برای همسرش قائل شود.
در واقع کسی که احترامگذاشتن به خودش را یاد نگرفته است، نمیتواند به دیگری هم احترام بگذارد و نیازها و خواستههای او را محترم بشمارد
![](http://www.pcparsi.com/uploaded/pcc37b976ac63893f7718a67e2eb5a2771_60d5xmn3lp7r58zu8y.jpg)
خواهشهای مكرر: همیشه انتظاراتی در طرفین وجود دارد (مثل خرید هدیه، بودن در کنار هم، پاسخگفتن به نیازهای عاطفی و...) اما خواستن و بهزبانآوردن این خواستهها به شكل مكرر و با اصرار، نشاندهنده کمبود یا نبود مناعت طبع است.
همیشه همینجا باش! جای شکی نیست که عشق و علاقه ما بههم، احساس نیاز به بودن در کنار یكدیگر را ایجاد و تقویت میکند اما گاهی این علاقه به حسی بیمارگونه تبدیل میشود که آزادی طرف مقابل را از او میگیرد.
شك میكنم پس هستم! وقتی عزت نفسمان را از دست میدهیم یا اصلا این ویژگی رفتاری را نداریم، دائما به همه رفتارهای طرف مقابل شک میکنیم. برای برطرفکردن این شک و تردید هم مدام او را سؤالپیچ میکنیم.
كی گفته تو مهمی؟ بیتوجهی به تواناییها، تشویق و تعریفنکردن از طرف مقابل، بیتوجهی به خواستههای او به عمد، نشاندهنده مناعت طبع پایین ماست چون دوست نداریم یا نمیخواهیم تواناییهای همسرمان را ببینیم و جدی بگیریم.
ایستادن روی خط مرز؛ بسیاری از اختلافات زناشویی، ناشی از بیتوجهی به حریم شخصی طرف مقابل است. این حریم باید محترم شمرده شود. زن یا شوهری که مناعت طبع ندارد، با حضور دائمیاش- چه بهصورت فیزیکی و چه با تلفنکردنهای مکرر یا هر شیوه دیگر آرامش طرف مقابل را به هم میزند.
حساب واقعا حسابه؟ وقتی مناعت طبع از وجودمان پر میکشد، جیبهایمان از هم جدا میشود و تو و من وارد زندگی میشود.
دو دوتا گاهی 5 تا گاهی كمتر! اگر در مقابل هر کار یا محبتی که برای طرف مقابل انجام میدهیم، انتظار تلافی داشته باشیم و حسابگری کنیم، مطمئن باشیم، مناعت طبعمان را فراموش کردهایم.
![](http://www.bamanews.net/wp-content/uploads/2011/04/21.jpg)
سلام بر همه دوستان عزیزم
تو زندگیم به این مطلب خیلی اعتقاد دارم،به نظرم زندگیی خوش و شیرین هست که در اون زن و شوهر هم دیگر رو درک کنن.این مطلب هم در این مورد هستش،امیدوارم به دردتون بخوره
![](/upload/2/2nyabaeshg/image/fghfg.jpg)
اصولاً در هر زندگی عشق و محبت از ستونهای اصلی نظام خانواده است كه در بعضی خانواده ها بعد از مدتی از زمان ازدواج دچار مسائل و مشكلاتی می شود كه اگر به آن توجه اساسی نشود به مرور باعث از هم پاشیدن زندگی خانوادگی می شود.یکی از مسائل مشکل ساز،عدم درک مناسب از همسر است .در این مقاله راهکارهایی برای درک بهتر خانم ها از روحیات شوهرشان ارائه می شود.
1. وقتی از همسرتان می خواهید که کاری را انجام دهد، بهتر است بگویید: «می شود این کار را انجام بدهی؟» نه این که «می توانی این کار را انجام بدهی؟» بیشتر زنان در این مواقع از کلمه «می توانی» استفاده می کنند. چرا که به نظر می رسد مؤدبانه تر باشد. ولی در این صورت شما از همسرتان درباره توانایی های او سؤال می کنید تا این که به او بگویید کاری را انجام دهد. مردان ترجیح می دهند که درخواست شما مستقیم باشد نه این که با ایما و اشاره، مطلبی به آنها فهمانده شود.
2. رک و مستقیم با آنها صحبت کنید: سعی کنید که دقیقاً آنچه را که مد نظر دارید به شوهرتان بگویید و تنها به سرنخ ها و نشانه ها نپردازید. فراموش نکنید آنها مثل شما حس ششم قوی ندارند!
3. این را درک کنید زنان بیشتر از مردان به گوش دادن بها می دهند: برای این که گوش دادن به صحبت های طرف مقابل در حکم راهی برای بیان کردن عشق و علاقه و حتی منعکس کننده یک ارتباط است. ولی برای یک مرد هرگز این طور نیست.
4. وقتی که به صحبت شما گوش می دهد از او تشکر کنید: مردان به این نوع تأیید از جانب شما احتیاج دارند، خصوصاً اگر در حیطه روابط نیز باشد. چون اغلب گمان می کنند قادر به درک نیازها و خواسته های همسرشان نیستند و تشکر شما، این ابر سیاه را از افکار آنها پاک می کند!
مردان ترجیح می دهند که درخواست شما مستقیم باشد نه این که با ایما و اشاره، مطلبی به آنها فهمانده شود
5. مختصر و مفید صحبت کنید: مردان توجه و علاقه چندانی به جزئیات اطراف خود ندارند. مثلاً برای آنها مهم نیست که پرده های خانه دوست شما چه رنگی است یا چند تار مویی را که اخیراً در وسط موهایتان رنگ کرده اید به شما می آید یا نه. پس سعی کنید از مرد خود چنین انتظاری را نداشته باشید. چون با این کار لطف بزرگی به زندگی زناشویی خود کرده اید!
6. آنقدر بپرسید تا نظرش را واضح به شما بگوید: مثلاً برای خرید لباس، گاهی از او می پرسید که نظرش در مورد رنگ لباس چیست و او می گوید «هر چه تو می پسندی، من هم می پسندم.» اما بعد از خرید لباس رنگش را چندان نپسندد. بنابراین قبل از خرید و هر کار دیگری که نظر او برایتان اهمیت دارد، نظر دقیق و واقعی او را جویا شوید تا در آینده دچار مشکل نشوید.
شوهرتان را درک کنید
7. به او نگویید: «تو هیچ وقت به حرفهایم گوش نمی دهی!» این کار دقیقاً مساوی است با آغاز یک سلسله احساس تحقیر و ناپختگی در همسرتان، که آغاز ایرادگیری وی از شما خواهد بود.
8. در نهایت در حضور اطرافیان از او به خاطر درک والایش، تشکر کنید. از این که او همیشه به شما گوش می دهد و این که چقدر خوب شما را درک می کند. شما فقط امتحان کنید؛ معجزه می کند.
![دوران نامزدی NikFun.Com](http://nikfun.com/wp-content/uploads/2011/02/rings.jpg)
برای دوران نامزدی مدت خاصی را نمی توان معین کرد، بلکه به موقعیت و سلیقه افراد بستگی دارد. اما می توان گفت اگر وضعیت خاصی مانند ادامه تحصیلات و گذراندن دوران سربازی و غیره… وجود نداشته باشد و دختر و پسر و خانواده هایشان آمادگی لازم را برای عروسی به دست آورده باشند، مدت خیلی طولانی این دوران می تواند مشکلاتی را به وجود آورد.واقعا چه تعداد از روابط ناسالم پایان گرفته بود تنها اگر طرفین معنای «در کنار یکدیگر بودن» را درک کرده بودند و با مسائل و موضوعاتی روبرو می شدند که به طور معمول از رویارویی با آن اجتناب می کنند. این مقاله به شما کمک می کند تا عواقب مثبت و منفی نامزدی طولانی با شخص مورد علاقه تان را بهتر بشناسید و در جهت تصمیم درست برای سپری کردن این دوران کوشش کنید.ویژگی هائی که باعث می شوند، عاشق کسی شوید و یا از دیدن او لذت ببرید، ممکن است کافی نباشد تا هماهنگی همیشگی شما را بعد از شروع زندگی مشترک تضمین کند. ممکن است، دریابید که سبک زندگی شما و همسرتان با یکدیگر هماهنگی و همخوانی ندارند و این چیزی است که هرگز نمی توانستید بفهمید مگر آنکه روابط نزدیکتری(در دوران نامزدی) داشته باشید…
جنبه های مثبت نامزدی طولانی
در نامزدی های طولانی شما قسمتهایی از شخصیت همسرتان را خواهید شناخت که به طور معمول امکان نداشت بر آنها آگاهی یابید، مگر آنکه با هم زندگی کنید. برای شناخت شخصی که به طور متناوب و نه پیوسته او را می بیند، هیچ راهی بهتر از اینکه عملاً با او رفت و آمد کنید، وجود ندارد.
عشقولانه
در دیدارهای کوتاه افراد، اغلب بهترین رفتارشان را نشان می دهند، اما واقعیت در زمان طولانی تر با روابط صمیمانه تر، آشکار می شود. هنگامی که با کسی زندگی می کنید، عادتها، نگرش ها و رفتارهائی را از او می بینید که هرگز از او سراغ نداشتید. چرا که او را در محل زندگی و یا به عبارتی «منطقه امن» او که همانا خانه اش باشد، می بینید. او را هنگامی که خسته، مریض، عصبانی و مأیوس است، می بینید. زندگی مشترک قدرت و خویشتن داری می طلبد و ایجاب می کند که طرفین، سازش و انعطاف پذیری هائی از خود نشان دهند. تنها با زندگی مشترک است که طیف کامل تری از عکس العمل های احساسی و روحی شریک زندگیتان بر شما فاش می شود.از سوی دیگر ویژگی هائی که باعث می شوند، عاشق کسی شوید و یا از دیدن او لذت ببرید، ممکن است کافی نباشد تا هماهنگی همیشگی شما را بعد از شروع زندگی مشترک تضمین کند. ممکن است، دریابید که سبک زندگی شما و همسرتان با یکدیگر هماهنگی و همخوانی ندارند و این چیزی است که هرگز نمی توانستید بفهمید مگر آنکه روابط نزدیکتری(در دوران نامزدی) داشته باشید.همچنین در این دامنه زمانی در می یابید که قابلیت و توانائی همسرتان در خلق ارتباط حقیقی و کانونی گرم، به چه میزان است.
جنبه های منفی نامزدی طولانی
باید بدانیم احتمال پیدایش آفت در این دوران وجود دارد. این آفتهای احتمالی نسبت به جوامع و خانواده های گوناگون، یکسان نیست؛ ..........
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
بهتر نیست در شرایط زیر ازدواج نکنیم؟ وقتی که همش امواج منفی ساطع میکنیم!
• اگر یکی از شما به طور خستگی ناپذیری چنین سوالاتی را مطرح میکند : “مطمئنی که دوستم داری؟” یا ” واقعا برایت اهمیت دارم؟” (تیپ تایید خواه)
• اگر زمانی که با هم هستید، بیشتر وقت شما به جر و بحث و مخالفت میگذرد. (رابطه عشق – تنفر)
• اگر با وجود اینکه زمان بسیاری را با هم میگذرانید، واقعا یکدیگر را به عنوان یک فرد نمی شناسید یا با افکار یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنید.
• اگر با پدر یا مادر خود رابطه خوبی ندارید و همسر آینده شما “درست شبیه” این والد نامطلوب شما است.
• اگر دلیل ازدواج شما، یافتن کسی است که برایتان “مادری” یا “پدری” کند.
• اگر احساس میکنید که تصمیم به ازدواج از طرف پدر یا مادر همسر آینده تان به شما تحمیل شده است.
• اگر مدام جملاتی مانند این در سرتان میچرخد: “شاید همه چیز بعد از ازدواج درست شود”
• اگر فرد مورد نظرتان میخواهد که همه دوستان قدیمی خود را ترک کنید و یک زندگی اجتماعی تازه برپا کنید. (تیپ مالکیت طلب)
• اگر او همه تصمیمهای مهم در رابطه با شما را به تنهایی اتخاذ میکند و شما از این کار بسیار ناخشنودید. (تیپ فرمانده)
• اگر بعد از یک گفتگوی رو راست با خودتان به این نتیجه رسیدید که تنها به خاطر مسائل جنسی با او ازدواج میکنید.
• اگر او بارها “از کوره در میرود” و در کنترل خلق و خوی خود ناموفق است.
• اگر احساس میکنید برای ازدواج، توسط فرد مورد نظرتان تحت فشار قرار گرفته اید.
• اگر این فرد شما را از نظر جسمی یا روحی آزار میدهد.
• اگر یک روز کامل (و بدون تلویزیون) را تنها با این شخص گذرانده اید و متوجه شده اید که روزی غیرقابل تحمل داشته اید.
در نهایت، سه توصیه برای شما دارم که میتوانند در جلوگیری از ازدواج با چنین خصوصیاتی مفید باشند :
۱. بیاموزید که این ویژگیها را در خود و دیگران تشخیص دهید و تا حد امکان قبل از ازدواج، به دنبال درمان آن باشید. به خاطر داشته باشید که ازدواج مشکلات شخصیتی را حل نمیکند که هیچ، در بسیاری از موارد آنها را شدیدتر هم میکند.
۲. در سن پایین ازدواج نکنید، که در واقع منظورم زیر ۲۳ سال است.
۳. قبل از ازدواج به خوبی با شخص مورد نظر خود آشنا شوید و تا زمانی که حداقل یک سال با او معاشرت
نکرده اید، ازدواج نکنید.
![](http://www.urdua.com/wallpapers/animated/images/animated-hearts-wallpaper.jpg)
خواستگاری برای خود نکات مهمی به همراه داره که بد نیست با آنها آشنا بشیم
نحوه ی پی بردن به خصوصیات روحی و روانی همسر پی برد؟
آیا می توان با رعایت موازین شرعی و عرفی، شخصی را پیش از ازدواج شناخت؟
دقت کنید شخصی که برای ازدواج انتخاب می کنید، آیا شخصیت اجتماعی، یعنی مجموعه حرکات، رفتارها، آداب معاشرت و برخورد اجتماعی اش با عقاید شما همخوانی دارد یا خیر؟ اگر همخوانی وجود داشت، تحقیقات جزئی در مورد خانواده اش به عمل آورید و خانواده او را با خانواده خود از لحاظ اقتصادی و اجتماعی مقایسه کنید، اگر در یک ردیف بودید، به خواستگاری بروید و یا اجازه دهید به خواستگاری تان بیایند.
در مراسم خواستگاری، زیباترین لباس های تان را به تن کنید و پوششی مناسب داشته باشید چرا که اولین دیدارها همیشه در اذهان باقی می ماند.
آقایان باید امکانات مالی خود را توضیح دهند، اگر توان مالی شان در شرایط فعلی، بیش تر از امکانات موجود نیست، این مورد را نیز تذکر دهند و سپس، نظر دخترخانم را در این مورد بپرسند
در تمام طول مراسم خواستگاری، متانت و وقار باید از ناحیه هر دو خانواده مراعات شود.
هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید و دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی نمایید سنجیده حرف بزنید.
در هنگام صحبت کردن با فرد مورد نظر، بنا را بر صداقت بگذارید و متعهد شوید که آن چه می گویید، کاملاً از سر صدق و صفا باشد و به این تعهد خود نیز پایبند شوید. بهتر است به عنوان اولین سؤال، از فرد مقابل بخواهید خودش را به طور کامل معرفی کند و خلاصه ای از گذشته زندگی اش را برای شما بگوید و خودتان نیز متقابلاً خلاصه ای از سرگذشت خود را مطرح نمایید.
پس از این که از گذشته و شرح حال فرد مقابل مطلع شدید، می توانید دیدگاه او را درباره مذهب جویا شوید و بعد، متقابلاً دیدگاه خودتان را راجع به مذهب مطرح نمایید.
مطلب دیگری که می توانید سؤال کنید، نگرش مخاطب شما درباره مسائل اقتصادی و نحوه درآمد است. شغل و میزان درآمد ماهیانه خود را مطرح کنید و آن چه واقعاً هست را بگویید. آقایان باید امکانات مالی خود را توضیح دهند، اگر توان مالی شان در شرایط فعلی، بیش تر از امکانات موجود نیست، این مورد را نیز تذکر دهند و سپس، نظر دخترخانم را در این مورد بپرسند و ببینند ایشان چه مقدار پول را برای داشتن یک رفاه نسبی لازم می دانند و اگر خواسته های ایشان با درآمد آنان همخوان نیست، موضوع را مطرح و روی آن تأکید نمایند.
وعده ها و قول هایی که با امکانات شما نمی خواند و امکان برآورده شدنش نیست، ندهید. همیشه برای بهتر شدن زندگی، تلاش کنید اما قول های نابه جا ندهید. علاوه بر نگرش خود و فرد مورد نظر در مورد مسائل مادی و اقتصادی، باید موقعیت اقتصادی هر دو خانواده را با یکدیگر مقایسه کنید. بسیار مهم است که دختر و پسر از یک ردیف اقتصادی با یکدیگر ازدواج کنند و ازدواج طبقات متضاد اجتماعی، اصلاً صلاح نیست.
یکی دیگر از مطالبی که حتماً باید در جلسه خواستگاری پرسیده شود، ارزش های خانوادگی است. باید پی ببرید که در خانواده فرد مقابل، چه چیزهایی ارزش است. برای نمونه، اگر در خانواده شما، تحصیل جایگاه مهمی دارد و برای تحصیلات و فرد تحصیلکرده ارزش زیادی قائل اید، اما در خانواده شخص مورد نظر، هیچ بهایی به تحصیل داده نمی شود، جای تأمل دارد؛ باید اندکی دست نگه دارید.
هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید و دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی نمایید سنجیده حرف بزنید.
هر یک از طرفین در جلسه خواستگاری باید از طرف مقابل بپرسد تا نظر او، یک همسر ایده آل چه شرایطی باید داشته باشید؟ اگر خصوصیاتی که مطرح می شود، در وجود او نیست، به سرعت اعلام نماید که این خصوصیات فردی مورد نظر شما، در من نیست و یا اصلاً نمی توانم این گونه باشم.
خانم ها حتماً باید از خواستگارشان سؤال کنند که به نظر او زن باید با چه نوع پوششی در اجتماع ظاهر شود، چگونه باید با مردم نشست و برخاست نماید، نظرش راجع به شاغل بودن زن چیست و...
اگر خانم ها در شرایط فعلی شاغل بوده و به شغل شان نیز علاقه مند هستند و کار کردن برایشان اهمیت دارد، اما احساس می کنند که خواستگارشان نظر چندان مساعدی نسبت به شاغل بودن آنان ندارد، باید به این نکته تأکید شدید کنند؛ حتی در صورت لزوم، آن را شرط ضمن عقد قرار دهند.
مسأله دیگری که باید در خواستگاری مطرح شود، برنامه های فعلی و برنامه های آینده است. وضعیت فعلی تان را کاملاً مشخص نمایید، برنامه های آینده را نیز حتماً مطرح کنید. اگر قصد ادامه تحصیل دارید، این نکته را تذکر دهید. اگر قصد جابه جایی و مسافرت خارج از کشور دارید، باید پیش از ازدواج مطرح نمایید. اگر بیماری جسمانی خاصی دارید و یا قبلاً در زندگی شما اتفاقی افتاده است (نامزدی یا عقدی داشته و ناموفق بوده اید یا مسائل مشابهی داشته اید) آن را پنهان نکنید.
شاید همه این مطالب را در جلسه خواستگاری نتوان مطرح کرد: هیچ اشکال ندارد تعداد جلسات خواستگاری را اضافه نمایید، مشروط بر این که حسن نیت داشته باشید.
پس از این کار در طول جلسات خواستگاری، اطلاعات لازم را دریافت کردید و نکته ای برای تان مبهم نماند، زمان ارزش یابی و تجزیه و تحلیل فرا می رسد؛ فرد مورد نظر را مورد مطالعه قرار دهید، نکات مثبت را در شخصیت و موقعیت او جست و جو کنید و آن را در یک ستون زیر هم قرار دهید. در مقابل، ستونی را نیز به صفات و خصوصیات منفی اش اختصاص دهید. آن مورد یا مواردی از خصوصیات منفی که اطمینان صددرصد دارید تغییر می نماید را مثبت حساب کنید و سپس آن ها را مورد سنجش قرار دهید و تحلیل کنید. گاهی اوقات یک مورد منفی به تمام موارد مثبت برتری دارد. برای نمونه فرد مورد نظر، تحصیلات و شغل خوبی دارد، از خانواده خوب و نجیبی برخوردار بوده و موقعیت اقتصادی اش نیز مناسب است، اخلاق خوبی هم دارد اما معتاد است؛ در این شرایط باید دست نگه داشت و برای ازدواج، عجله نکرد.
پس از آن که ارزش یابی انجام شد و وجوه اشتراک و تفاهم زیاد بود باید تحقیقات کامل در محل زندگی و محیط کار در مورد چگونگی رفت و آمد با دوستانش و دیگر موارد به عمل آید تحقیق، شناخت شما را نسبت به همسر آینده و فرد مورد نظرتان افزایش می دهد.
البته پشتوانه تمامی مسائل گفته شده، توکل به خداوند متعال است. در صورتی که تشابهات، زیاد و تحقیقات انجام شده، مثبت بود، با توکل به خدا ازدواج کنید؛ به یاری او، زندگی آرام و سرنوشت خوبی در انتظار شما خواهد بود.
امیدوارم همه ی دوستان زندگی خوشبختی داشته باشند...
![تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك www.bahar22.com](http://bahar22.com/ftp/zibasazi/09/image/50.gif)
چرا زوج های جوان بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی دیگر آن شور و شوق دوران نامزدی را ندارند و مانند سابق از همسرشان لذت نمی برند؟ و به قول خیلی ها : چرا زندگی فقط ۶ ماه اوّلش زیباست ؟...!
پاسخ
مطلبی که باید مدّ نظر قرار گیرد این است که در آغاز آشنایی ها هر دو نفر از طرف مقابل تنها یک ظاهر و یا باطن کلّی می بینند و به جزئیات آن توجهی ندارند که این امر به علّت کمی مدّت آشنایی کاملاً طبیعی است، ولی بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی کم کم به جزئیات درونی و ظاهری یکدیگر پی برده و آن جزئیات را به تنهایی مورد بررسی قرار می دهند، غافل از اینکه این جزئیات که برخی بد و برخی خوب هستند در کنار یک دیگر آن کلّیتی را می سازند که در اوایل با چه عشقی به آن دوستت دارم می گفتند.
مشکل اصلی در اینجاست که اگر با دید جامعی به طرف مقابل نگاه کنند خواهند دید که کاستی های او در کنار خوبی هایش چه زیباست و بالا تر از آن در کنار خوبی های خودشان... اگر همیشه به یکدیگر کلی نگاه کنیم و در جزئیات وجودی هم توقف نکنیم، زندگی همیشه همان شیرینی اوّل خود را خواهد داشت، چه بسا با این دید کلی، هر روز ابعاد تازه ای از وجود هم خواهند شناخت که به علاقه یشان بیشتر دامن خواهد زد.
• 1. تماشای تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را ممنوع کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمیگذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آنقدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بودهاید که وقتی به رختخواب میروید، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.
تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سختگیری نکرده باشید، میتوانید موافقت کنید که در هفته، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.
• 2. خانهنشینی
ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید! البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید. حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید. فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.
اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید. فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید. مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردشهای دونفره و شبنشینیهای رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به دستآورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شدهاید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلویزیون جدید شما باشد!
• 3. هدر دادن ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیتتان را با خود به خانه میآورید که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان و همسرتان نیست! تنها کافی است که کار، تمام زندگیتان را به خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی میشود که از آن در خانه حرف میزنید.
بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.
• 4. عدم رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان میگذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بیخیال شوید! چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.
پس بهتر است که دست از شوریدگی و نامرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریختوپاشکردن در خانه خودداری کنید و بهخودتان برسید!
همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با اینحال چرا سعی نمیکنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان میدهید که حضور او و تاثیری که بر او میگذارید برایتان مهم است!
• 5. بیتوجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بیتوجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.
زمانیکه همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ بهخصوص زمانی که او را شیک و زیبا میبینید و یا وقتی که او با تعریفهای بجا و مناسبش شما را تحتتأثیر قرار میدهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجیدها همیشه خوشایند هستند، اما تنها زمانیکه درست و بجا بهکار برده شوند.
• 6. حسادت بیهوده
دست از پاییدن و سینجیم کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک بر اساس اعتمادی دو جانبه بنا میشود. شک و بدگمانیهای بیش از حد شما، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل میدهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.
• 7. عدم توجه به خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانوادههای همسر آنگونه که در فیلمها بهصورت منفی نشان داده میشوند، نیستند. پس سعی کنید که از تلقین منفی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب میتواند گرم و صمیمانه باشد.
اما نکته مهم آن است که بدانید زمانیکه این تفاهم به حد کافی وجود دارد، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس میکنید که همسرتان از رفتوآمدهای آخر هفته کمکم خسته میشود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانیهای همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق میکند.
• 8. نبود برنامه ریزی
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظرگرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آیندهتان را بسازید. از برنامههای کوتاهمدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا میگذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامههای بزرگتر (بچهدار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بیدرنگ در مورد آیندهتان و اینکه چگونه با آن روبهرو میشوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجمتر و شور و شوق پیشروی در زندگی را در شما شعله ور میکند!
• 9. سکوت بدون دلیل
مطمئنا عدم گفتوگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بیتوجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام بردهایم. با اینحال، معمولا گفتوگو میان زن و مرد صورت میگیرد، اما هیچیک از طرفین به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند…
در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابلتان را بفهمید. درصورت نیاز، بیدرنگ از یک رواندرمانگر کمک بگیرید. البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است… پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.
تا کنون بارها دیده شده که رفتارهای آقایون قبل از ازدواج با بعد از ازدواج تغییر کرده البته این مسئله در مورد خانمها هم صادق است اما آنقدر کم است که حتی لمس نمی شود به عنوان مثال خیلی از آقایون در دوران نامزدی و یا عقد خود را یک عاشق پیشه نشان می دهند در هفته دو یا سه شب با شما بیرون می آیند کارهای غافلگیر کننده انجام می دهند حرفهای شیرین و جذابی میزنند و البته از هیچ فرصتی برای برقراری رابطه جنسی یا حد اقل معاشقه و کمه کمش بوسیدنو لب گرفتن نمی گذرند.
اکثر مواقع شیک ترو تمیز با موهای مرتب و صورت اصلاح شده و البته سر وقت سر قرار حاضر می شوند خوب این خیلی خوبه اما متاسفانه این رفتارهای به مرور زمان بعد از ازدواج کمرنگ و کمرنگ تر می شوند حتی اون آقایی که دم از گرمی در رابطه جنسی میزد بعد از 6 یا هفت ماه حوصله برقراری رابطه جنسی هم به ندرت پیدا می کند دیگه سینما و پارک رفتن کم و کمتر میشه اون آقایی که بوی عطرش شما رو گیج می کرد لباس پوشیدنش شما رو جذب می کرد موهاش و البته صورت صافش دیگه حوصله این که حتی هفته ای دو مرتبه اصلاح کند را ندارد زودتر عصبانی می شود بارها این مسئله را از من پرسیده اید و دلیلش را خواسته اید و لبته بر عکسش خانمها اکثر خانمها در دوران پس از ازدواج گرمتر می شوند نیاز جنسی آنها بیشتر از قبل می شود البته از به زبان آوردن نیاز خود کمی خودداری می کنند.
و بیشتر با رفتارهای و حرکات خود و حتی نوع لباس خود قصد دارند آقایان را از نیاز خود به رابطه جنسی مطلع سازند اما آقایون یا این قضیه را متوجه نمی شوند یا اینکه خود را به او راه ( کوچه علی چپ ) میزنند و به قوله دوستان امروزی خیلی عذر می خوام یابو آب می دهند البته دلایل قانع کننده ای برای خود دارند چون آقایون همیشه یک دلیل دارند علت تغییر رفتارهای آقایون چیست ؟ قبل از اینکه به این مسئله بپردازم اینو بدونید هیچ مردی نیست که از عمد رفتاری انجام دهد که همسر خود را ناراحت کند و از زمانی که متعهد به قبول مسئولیت می شود تمامی تلاش خود را در این زمینه به کار میگیرد من دلایل زیرا باعث بوجود آمدن تغییر رفتار آقایون می دانم.
ارسال شده در تاریخ : شنبه 7 / 4 / 1390برچسب:عشق,زندگی,دوس داشتن,دوستت دارم,شکست,اشتباه,مرد,نامزدی,قبل,بعد,ازدواج, :: 6:52 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
همه ی ما با اختلاف و كشمكش با افراد، آشنا هستیم و حتماً مواقعی وجود داشته كه دیگران به شدت ما را عصبانی و آزرده كردهاند. چنین شرایطی در اثر تعارضات بین فردی ایجاد میشود كه میتوان گفت هنگامی به وجود میآیند كه اعمال یك فرد با فرد دیگر مغایرت پیدا میكند.
اختلاف در روابط بین فردی اجتنابناپذیر است و همینطور كه دو نفر بیشتر به یكدیگر وابسته میشوند، احتمال وقوع كمشكش میان آنها بیشتر میشود.
هر چه رابطه صمیمانهتر باشد، انتظار وقوع اختلاف و درگیری در آن بیشتر خواهد بود.
اختلافات معمولا میان دوستان، همسایگان، همكاران، والدین و فرزندان و... روی میدهد، اما بیشتر تحقیقات در زمینه ی اختلاف میان زن و شوهر انجام شده است، شاید به این علت كه زندگی آنها چنان با هم پیوند میخورد كه موقعیتهای بسیار زیادی برای بروز ناسازگاری بهوجود میآید. كمشكشها به دلایل مختلفی اتفاق میافتند. همسران ممكن است بر سر هر چیزی جر و بحث كنند. اختلاف بر سر پول، حسادت یا انجام كارهای روزمره ی خانه، همگی میتوانند رابطه ی میان زن و شوهر را تیره و تار كنند. بنابراین شناخت عوامل اصلی اختلاف و نحوه ی صحیح كنار آمدن با آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
چرا اختلاف ایجاد میشود؟
برخی روانشناسان عوامل اصلی ایجاد درگیری بین افراد را به سه گروه تقسیم میكنند:
1- اختلاف بر سر رفتارهای خاص: «تو هیچ وقت پاهایت را نمیشویی؛ روز تولدم برایم چیزی نخریدی، باز هم دیر كردی».
2- اختلاف بر سر اصول و نقشها: «باید در این مورد از من حمایت كنی.»
3- اختلاف بر سر خلق و خوی شخصی: «تو تنبل و بیملاحظهای»، و «تو آدم ولخرجی هستی».
زوجهای خوشبخت چه كار میكنند؟
زوجهای خوشبخت یك تفاوت اساسی با بقیه دارند: آنها رفتار همسرشان را مثبت تلقی میكنند! طرز تلقی ما از رفتار آزاردهنده ی طرف مقابل- یا حتی رفتار مثبت او- تاثیر بسیاری بر چگونگی حل و فصل اختلافات دارد.
مثلا تصور كنید آقای خانه فراموش میكند در راه بازگشت به خانه نان بخرد؛ اگر این زوج جزء گروه «زوجهای خوشبخت» باشند، همسر او این اتفاق را كم اهمیت تلقی میكند كه به علت شرایط خاصی روی داده است، مثلا او با خود میگوید كه حتما ذهن همسرش به چیز دیگری مشغول بوده و فراموش كرده نان بخرد. اما در مورد زوجی دیگر ممكن است این مساله به این سادگی بر طرف نشود. یعنی خانم خانه این كار همسرش را به عنوان جنبه ی منفی، بسیار جدیتری از شخصیت او تلقی كند؛ مثلا اینكه او شخصی بیوجدان، خودخواه ، بیملاحظه و تنبل است. به همین صورت رفتارهای مثبت مثل هدیه دادن نیز ممكن است به شكلی منفی تعبیر شوند (حتماً از من چیزی میخواهد!) و یا با دید مثبتی نگریسته شوند (او خیلی با احساس است). تعدادی از محققان، نوع برداشت زوجهای راضی و ناراضی از رفتار همسرانشان را مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند كه تفاوت شگرفی در نحوه ی توصیف انگیزههای رفتار طرف مقابل در این دو گروه وجود دارد. در واقع زوجهای ناراضی معمولا دیدی كاملا منفی نسبت به رفتار همسرشان دارند، حتی وقتی رفتار او طوری است كه معمولا آن را میپسندند (مثلا وقتی از آنها تعریف میكنند)، و تعجبی هم ندارد كه این نوع نگرش باعث وخامت اوضاع ونارضایتی هر چه بیشتر در آنها میشود. در مقابل، زوجهای راضی دید مثبتی نسبت به رفتار همسر خود دارند، حتی وقتی به طور معمول چنین رفتاری را نمیپسندند، و این مساله باعث بهبود رابطه و رضایت هر چه بیشتر آنها میشود.
زوجهای ناراضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
از خصوصیات شخصیتی او میدانند (درونی).
طولانی مدت میدانند (پایدار).
رفتاری میدانند كه در زمینههای دیگر رابطه نیز وجود خواهد داشت (كلی).
و رفتار پسندیده همسرشان از دید آنها:
وابسته به شرایط است (بیرونی).
جزء رفتار معمول و همیشگی او نیست (ناپاپدار).
فقط در همان مورد خاص وجود دارد (جزیی).
این در حالی است كه زوجهای راضی واكنشی كاملا بر عكس نشان میدهند؛ یعنی زوجهای راضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
وابسته به شرایط میدانند (بیرونی).
جزء رفتار معمول و همیشگی او نمیدانند (ناپاپدار).
رفتاری میدانند كه در زمینههای دیگر رابطه وجود نخواهد داشت (جزئی).
و رفتار پسندیده ی همسران از دید آنها:
از خصوصیات شخصیتی اوست (درونی).
تكرارپذیر است (پایدار)
و احتمال دارد در دیگر موارد نیز روی دهد (كلی).
با یك مثال این مساله روشنتر میشود: فرض میكنیم خانم خانه ظرفها را نشسته است. این رفتار ناپسند از دید یك زوج ناراضی به این صورت توصیف میشود: او به من توجه ندارد (درونی)، در این مدت این سومین بار است كه كارش را انجام نمیدهد (پایدار)، وظایف دیگرش را هم درست انجام نمیدهد (كلی).
اما یك زوج راضی میگوید: حتما مشغلهاش زیاد است (بیرونی). بیشتر وقتها كارش را سرموقع انجام میدهد (ناپایدار)، وظایف دیگرش را هم خوب انجام میدهد (جزیی).
در مورد رفتار مثبت و پسندیده نیز قضیه به همین صورت است. تصور كنید آقای خانه یك جعبه شكلات برای همسرش خریده است ،زوج ناراضی میگوید: حتماً مادرش به او گفته بخرد (بیرونی)، این اولین و آخرین بارش خواهد بود (ناپایدار)، میخواسته چاپلوسی بكند تا بتواند با دوستانش تا دیروقت بیرون بماند (جزیی)، اما نظر زوج راضی اینگونه نیست: خیلی سخاوتمند است (درونی)، همیشه هدیههای غیرمنتظره به من میدهد (پایدار)، مثل دفعه پیش كه یك شام رمانتیك تدارك دیده بود (كلی).
نتیجه این است كه این نوع نگرشها باعث بهبود و ارتقای كیفیت هر چه بیشتر رابطه زوجهای راضی، و تخریب رابطه و ایجاد درگیری بیشتر در زوجهای ناراضی میشود.
این بررسی نشان میدهد كه هنگام حل اختلافات، نه تنها باید نحوه نگرش خود به شرایط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح كنیم، بلكه باید بدانیم آیا این نوع نگرش در حال تخریب رابطه است و یا به بهبود آن میانجامد. با شناخت نحوه برداشت خود و اصلاح آن در واقع میتوانیم به بهبود رابطه، صمیمیت و رضایت هر چه بیشتر خود كمك كنیم.
اختلاف مثبت
افراد معمولا وجود اختلافات را جنبهای منفی از روابط بین همسران میدانند، اما باید دانست كه اختلافات میتوانند نقش مثبت و سازندهای داشته باشند، در صورتی كه فرصت شفافسازی تفاوتها و گفتوگو در مورد نقشهای هر یك از طرفین در یك رابطه را فراهم آورند. زوجهایی كه در همان سالهای اول و مراحل ابتدایی رابطه، این مسایل جدالانگیز را حل و فصل كرده و پشت سر میگذارند، در مراحل بعدی كمتر دچار مشكلات و درگیریهای جدی خواهند شد. پس اگر صحبت در مورد اختلافات و اقدام برای حل و فصل آنها هر چه زودتر انجام شود، احتمال اینكه «كار به جاهای باریك بكشد» كمتر میشود. تنها كاری كه باید كرد این است كه از وجود اختلافات و بیان آنها نهراسیم، آنها را بپذیریم و بعد راهحلی برای كنار آمدن با آنها پیدا كنیم. به طوری كه «نه سیخ بسوزد و نه كباب»!
از سال های دور، رعایت بعضی از اصول آداب معاشرت امری بدیهی شمرده می شد اما با ایجاد تغییراتی در جوامع ، رعایت این اصول دیگر به اندازه سابق مرسوم نیست و هر کس به فراخور اوضاع و احوال ، این نکته ها را رعایت می کند؛ اما شاید بد نباشد که بعضی از آنها را برای نوعروسان و نودامادها و زوج های جوان یادآوری کنیم ( به شرطی که نگویید این از اصول «زن ذلیل» بودن است!)
1 -همیشه در را برای همسرتان باز كنید.
این شـایـد مـهـمتـرین قـانون آداب مـعـاشرت برای مردان باشد. خواه همسرتان در حـین ورود بـه خودرو شما ، رستوران، باشگاه و یا هر جای در دار باشد، باید همیشه در را برایش باز نگاه دارید تا او عبور كند. هرگاه چندین در وجود داشت یك به یك آنها را برایش بگشایید.
هرگاه بسته ای به همراه دارد آن را برایش حمل كنید.
ایـن كـار به او نشان می دهد كه شما برایش احترام قائل هستید و آسایش و راحتی وی را خواستارید.
2 - كمك كنید كت، مانتو یا بارانی اش را بپوشد.
همواره به همسر خود در تـن كـردن پالتو یـا بارانی اش كـمك كنـید. این عمل ساده و در عین حال در جلب محبت او مؤثر است.
3 - در رستوران و مجامع عمومی ، هنگام نشستن به او كمك كنید.
هرگاه او خـواسـت كنـار شـما بـنـشیـند، با بیرون كشیدن صندلی و بازگرداندن آن به سمت جلو ( الـبـته وقـتـی وی كاملاً روی صندلی نشست) به او در نشستن روی صندلی كمك كنید.
4 -دست او را بگیرید.
وقتی بر روی سطح ناهمـوار قدم می زنید دست خود را به همسرتان تقدیم کنید ؛ این کار باعث كمك به وی می شود خصوصاً زمانی كه او كفش پاشنه بلند به پا كرده باشد.
5 - در اجتماعات و میهمانی ها ، نیازهای او را جویا شوید.
با آنكه این كار را اكثر مردان انجام می دهند، امـا بـاز كـمـك زیـادی به متشخص بودن ما می كند. هنگامی كه در اجتماعات حضور دارید ، هـمـواره از وی بـپرسید كه آیا نـوشیـدنـی یـا غـذا میل دارد كه برایش بیاورید. به او نـشـان دهـیـد كـه بـه آسـایـش و نیازهای وی اهمیت می دهید.
6 - در راه پله، كنار ِ وی راه بروید.
«هیچگاه در راه پله پشت یك خانم حركت نكنید». بهتر است كنار و یا اندكی جلوتر از وی حركت كنید. ایـن قـانـون در هنـگـام عبـور از پیاده رو نیز باید رعایت شود.
7 - وقتی با هم قدم می زنید، شما از قسمت بیرونی پیاده رو حركت كنید.
این به همسرتان اجـازه می دهـد كه از رفـت و آمـد خـودروها دور باشد. اگر اتومبیلی نـاگهان از كنـار شـما عبور كند و آب كنار خیابان را به سمت شما بپاشــد، ایـن شما هستید كه خیس خواهید شد و نه خانمتان!
خیلی سخت است؟ بلی ،اما این بهایی است كه شما باید برای متشخص بودن بپردازید.
8 - هرگاه بسته ای به همراه دارد آن را برایش حمل كنید.
ایـن كـار به او نشان می دهد كه شما برایش احترام قائل هستید و آسایش و راحتی وی را خواستارید.
9 – هنگام عبور از خیابان «او» را جا نگذارید! سعی کنید پا به پای او راه بروید و هر دو با هم به آن طرف خیابان برسید.
* شما چه نکته ی خاصی را به موارد بالا اضافه می کنید؟
همانطور كه می دانیم زنان و مردان دارای تفاوت های بسیاری هستند و آگاهی ازاین تفاوت ها در بهبود روابط بسیار مؤثر است. همچون آهن ربا، تفاوت های افراد می تواند باعث جذب آنان به یكدیگر شود. با بالا رفتن درك و آگاهی می توانیم به این تفاوت ها احترام بگذاریم و توجه خاصی داشته باشیم.
تفاوت های بین مردان و زنان حقیقتاً می توانند مكمل یكدیگر باشند و به هر یک از طرفین فرصتی دهند تا به تعادل برسند. اگر ما روحیه كاملاً پرخاشگری داشته باشیم جذب فردی می شویم كه آرام تر و خونسردتر از ما باشد. با ارتباط برقرار كردن با فرد آرام و خونسرد، ما به طور ناخودآگاه با خصوصیات و كیفیت های این گروه آشنا می شویم.
در واقع تفاوت های بین افراد باعث می شود آنان به سوی یكدیگر جذب شوند و این همان احساسی است كه ما آن را عشق تعبیر می كنیم. معمولاً دختران جوان دوست دارند فردی را شریك زندگی خود انتخاب كنند كه فاقد خصوصیات بـَدِ خودشان باشد.
بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یك عشق واقعی است. تجربه ثابت كرده است كه انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یك رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.
تفاوت های بین افراد، بُعد دیگری را نیز ایجاد می كند؛ بدین معنا كه وقتی زن و شوهری تفاوت های بین یكدیگر را بپذیرند و سعی در تغییر یكدیگر نداشته باشند، در این صورت شباهت ها و همانندی های بسیاری را نیز در دیگری درك می كنند. گرچه هر كدام از ما منحصر به فرد هستیم ولی در بیشتر جنبه ها به هم شباهت داریم. این تضاد ما را به یك حقیقت شگفت انگیز در روابط رهنمون می كند. به عبارت دیگر شریك زندگی شما تركیبی از تفاوت ها و تشابهات مكمل است. زن و شوهرهای واقعاً عاشق، مفهوم این تركیب را بسیار خوب می دانند.نمونه های ذیل گفته های این افراد است:
ما با یكدیگر بسیار فرق داریم ولی آنچه كه ما را به یكدیگر پیوند می زند این است كه هر دوی ما خیلی احساساتی هستیم.
ما در بسیاری جنبه ها با یكدیگر تفاوت داریم. من طلوع آفتاب را دوست دارم ولی همسرم از غروب آفتاب خوشش می آید. او رؤیایی است ولی من واقع بین هستم. او از هر حادثه ای نگران نمی شود ولی من دائماً نگران هستم. با این وجود ما در بسیاری جنبه ها یكی هستیم. به طوری كه حرف و عملمان در زندگی یكی است و انگار دارای یك طول موج می باشیم.
گاهی اوقات من عاشق همسرم هستم و گاهی اوقات از او خسته می شوم. وقتی عاشق او نیستم به این خاطر است كه در آن لحظه توانایی ابراز عشق و محبت به او را ندارم. در این مواقع احساس خوبی ندارم زیرا می دانم برای بهبود رابطه و داشتن یك زندگی خوب باید با هم باشیم و یكدیگر را حمایت كنیم.
بیشتر مشكلات ما كاملاً متفاوت از یكدیگر است، ولی شباهت ما در این است كه هر دوی ما مشكلات زیادی داریم. ما یاد گرفته ایم برای غلبه بر مشكلات به یكدیگر كمك كنیم بدون آنكه به دیگری احساس بی ارزشی دست دهد. فكر می كنم اگر همسرم انسان كاملی بود و مشكلی نداشت احساس من طور دیگری بود به طوری كه می خواستم همیشه او را شكست دهم.
مدت دو سال از زندگی ما بسیار عاشقانه گذشت. بعد از مدتی آتش عشق و محبت ما فروكش كرد. حالت رمانتیك زندگی از بین رفت. وقتی یك روز صبح از خواب بلند شدم احساس كردم ما دو انسان متفاوت از یكدیگر با شباهت های بسیار كم هستیم. بسیار غصه خوردم و از زندگی مأیوس شدم ولی بعد از مدتی فهمیدم كه این عشق واقعی نیست.عشق واقعی یعنی تقسیم احساسات و درك ناراحتی هایمان. من عاشق یك شخص واقعی شدم تا عاشق شخصیتی كه می خواستم از او بسازم.
در همه این مثال ها عشق در طی زمان با پذیرش و درك از یكدیگر توسعه و رشد پیدا كرد. با این روش هدف از عشق هماهنگ كردن تفاوت های بین زن و شوهر و ساختن یك رابطه مثبت و پایدار است.
شاید بسیاری از خانواده های امروزی با عشق واقعی بسیار فاصله داشته باشند. بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یك عشق واقعی است. تجربه ثابت كرده است كه انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یك رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.
عشق واقعی و عشقی كه امروزه تمام روان شناسان مسائل خانواده متفق القول بر آن صحه می گذارندپذیرش و احترام به تفاوت طرف مقابل است. مطمئن باشید اگر تمام كره زمین را نیز بگردید همسری كه در تمام جنبه ها همانند شما باشد پیدا نخواهید كرد. تنها با پذیرش تفاوت های همسرتان خواهید توانست در ساختن یك زندگی خوب قدم های مثبتی بردارید.
![](http://hamaknoon.persiangig.com/plus.JPG)
چه خوب بود اگر امکان داشت تمامی زوجها در دوران نامزدی ، می توانستند یکدیگر را خوب بشناسند و ازاین فرصت در جهت شناخت هرچه بهتر طرف مقابل کوشش کنند. واقعاً چه تعداد روابط ناسالم پایان پذیرفته بود تنها اگر طرفین معنای «بیست و چهار ساعت با هم بودن زیر یک سقف» را درک کرده بودند و با مسائل و موضوعاتی روبرو بودند که به طور معمول از رویارویی با آن اجتناب می کنند. مسائل و موضوعاتی که به واسطه ی دیدارهای محدود آخر هفته و یا حداکثر چند بار در طول هفته اصولاً امکان پذیر نبود و فرصتی نیز رخ نمی داد تا بروز کرده و یا به عبارت دیگر «رو شوند». این مقاله به شما کمک می کند تا هر دو عواقب مثبت و منفی نامزدی طولانی با شخص مورد علاقه تان را درک کنید.
جنبه های مثبت نامزدی طولانی
در نامزدی های طولانی شما قسمتهائی از شخصیت همسرتان را خواهید شناخت که به طور معمول امکان ندارد بر آنها آگاهی یابید، مگر آنکه با هم زندگی کنید. برای شناخت شخصی که به طور متناوب و نه پیوسته او را می بیند، هیچ راهی بهتر از اینکه عملاً با او زندگی کنید، وجود ندارد.
در دیدارهای کوتاه افراد اغلب بهترین رفتارشان را نشان می دهند، اما واقعیت در زمان طولانی تر آن هم هنگامی که با هم زیر یک سقف زندگی کنید، آشکار می شود.
هنگامی که با کسی زندگی می کنید، عادتها، نگرش ها و رفتارهائی را از او می بینید که هرگز از او سراغ نداشتید. چرا که او را در محل زندگی دائم و یا به عبارتی «منطقه ی امن» او که همانا خانه اش باشد، می بینید.
او را هنگامی که خسته، مریض، عصبانی و مأیوس است، می بینید. زندگی مشترک قدرت و خویشتن داری می طلبد و ایجاب می کند که طرفین، سازش و انعطاف پذیری هائی از خود نشان دهند. تنها با زندگی مشترک است که طیف کامل تری از عکس العمل های احساسی و روحی شریک زندگیتان بر شما فاش می شود.
ویژگی هائی که باعث می شوند، عاشق کسی شوید و یا از دیدن او لذت ببرید، ممکن است کافی نباشد تا هماهنگی همیشگی شما را بعد از شروع زندگی مشترک تضمین کند. ممکن است، دریابید که سبک زندگی شما و همسرتان با یکدیگر هماهنگی و همخوانی ندارند و این چیزی است که هرگز نمی توانستید بفهمید مگر آنکه همخانه بودید.
در این دامنه زمانی در می یابید که قالبیت و توانائی همسرتان در خلق ارتباط حقیقی و کانونی گرم، به چه میزان است.
همانگونه که قبلاً نیز گفتم، زندگی مشترک، قدرت و خویشتن داری می طلبد و ایجاب می کند که طرفین سازشکار و انعطاف پذیر باشند. به این دلیل که عادات و خواسته های دو انسان متفاوت و منحصر به فرد، حال با یکدیگر ادغام می شوند. تنها وقتی که مجبورید با هم راجع به امور اقتصادی، غذا، مسئولیت های خانه، تملکات و... تصمیم بگیرید، می توانید از اینکه آیا همسرتان همراه خوبی است، مطمئن شوید.
از ازدواج به دلائل نادرست و زندگی مشترک زود هنگام و نسنجیده برحذر باشید. گرچه زندگی مشترک می تواند تجربه ی شیرینی از یک رابطه باشد، اما چنانچه زود هنگام، نپخته و نسنجیده بدان وارد شوید، اشتباهی بزرگ خواهد بود.
دلایل نادرست مثل:
به این دلیل که می خواستند زودتر «مستقل» شوند. به این دلیل که یکی از طرفین می ترسیده است که دیگری را از دست بدهد و ...
زندگی مشترک پیش از رسیدن دو طرف به پختگی لازم و تعهد می تواند عملاً موجب تسریع فروپاشی رابطه گردد و چنانچه آمادگی تحمل فشارهای زندگی مشترک را ندارید، ممکن است رابطه تان زیر بار تنشی که زندگی مشترک زود هنگام با خود به همراه خواهد آورد، از هم بپاشد.
جنبه های منفی نامزدی طولانی
ممکن است رابطه تان را که هنوز به ازدواج نیانجامیده است، با توقعات زیاد و نابجا از همسرتان که برای شما همه کار انجام دهد، تخریب کنید.
ممکن است انگیزه و تمایلتان را نسبت به تعهد مادام العمر از دست بدهید.
اگر شخصی در ارتباط با شما از مزایای زندگی خانوادگی بهره مند باشد، انگیزه ای نخواهد داشت تا از شما بخواهد با او زندگی مشترکی را آغاز کنید.»
بعضی از اشخاص که نسبت به تعهد هراس دارند ممکن است خود را پشت نامزدی پنهان کنند تا صمیمیتی را که محتاجانه به دنبالش هستند؛ تجربه کنند و در عین حال از تعهد نهائی و خاتمه دوران نامزدی و مسئولیت های آن راحت باشند.
چنانچه به زندگی مشترک با کسی می اندیشید، و ساختار رسمی و سنتی ازدواج را ترجیح می دهید، قبل از شروع زندگی مشترک می بایستی که در باره ی تمامی موضوعات فوق با همسرتان مذاکره و گفتگو کنید تا از سوء تفاهم های احتمالی جلوگیری کنید. ممکن است بخواهید تا برای خود یک مهلت زمانی در نظر بگیرید. به عنوان مثال، نه ماه الی یکسال؛ تا اینکه در خلال این مدت بتوانید رابطه تان را مجدداً ارزیابی کنید و بفهمید که آیا آمادگی ازدواج را دارید یا نه.
![](http://www.fardanews.com/files/fa/news/1388/12/16/46643_416.jpg)
رفتارها و برخوردهای خانواده «عروس» و «داماد» از زمان آشنایی تا روزی كه دو خانواده در مجلسی به نام« بله بران» بر سر مسائل و موضوعهای مختلف مرتبط با تشكیل زندگی مشترك زوجهای جوان بحث میكنند ، معمولا شكل و شمایلی مودبانه دارد. هر دو خانواده با مهربانی با هم تعامل میكنند.
آن ها فقط به دنبال خوشبختی دو جوان هستند و میخواهند هرچه زودتر زندگی مشترك آن ها «سر» بگیرد ، اما وقتی پای مسائل مالی به میان میآید ، معمولا شكل رفتارها تغییر میكند و هر یك از طرفین تلاش میكنند تا شرایط خود را به شكلی مودبانه و محترمانه به طرف مقابل تحمیل كنند.این وضعیت معمولا در اغلب خانوادهها تكرار میشود و البته تعداد محدودی از خانوادهها نیز در شرایطی عاقلانه و برابر با هم به تفاهم میرسند و دیگر كار به چانه زنی بر سر میزان مهریه و تعداد و نوع سكه و... نمیرسد. یكی از مهم ترین مباحثی كه در چنین جلساتی مایه دردسر و گاه اختلاف میان خانواده داماد و عروس میشود مساله تعیین مهریه است. در شرایطی كه قانون در زمینه ازدواج تنها به مسائلی كلی توجه دارد و همچنین ثابت كردن هر یك از مشكلات و مسائل خانوادگی در زمان بروز اختلاف، نیاز به طی كردن مسیری سخت و دشوار دارد ، طبیعی است كه زنان به عنوان بخش آسیبپذیرتر در مشكلات خانوادگی تلاش میكنند تا در همان ابتدای زندگی كه آقا داماد محو جمال و خلق و خوی عروسخانم شده و حاضر است برای او « جان» فدا كند ، از داماد یك تضمین درست و حسابی بگیرند. البته برخلاف خود داماد ، معمولا خانواده او كه آخر و عاقبت كار را میبینند ، كمی معقولانه فكر میكنند و به همین دلیل به سادگی ممكن است زیر بار مهریه سنگین نروند اما در نهایت و در اغلب خانوادهها نیز آنچه كه به عنوان مهریه تعیین میشود ، چندان منطقی نیست و به همین دلیل در زمان بروز اختلافهای خانوادگی نمیتواند مشكل چندانی را از هر دو طرف حل كند و معمولا تبدیل به گرهی كور میشود كه بر شدت مشكلات نیز اضافه میكند.
مهریه بر خلاف تصور بسیاری از زوجهای جوان تضمین زندگی مشترك نیست بلكه به لحاظ دینی و مذهبی، هدیهای است كه در زمان عقد داماد به عروس میدهد.
آنچه كه سبب شده تا وجود مهریه در عقدنامه كاركردی تضمینی پیدا كند ، از یك طرف رقم بالای مهریههای امروزی و از سوی دیگر وجود عبارت « عندالمطالبه » در مقابل میزان مهریه است و این به آن معنی است كه از زمان عقد و وقوع نكاح آقا داماد به میزان مهریه درج شده در عقدنامه به همسرش بدهكار است و زن هر زمانی كه بخواهد میتواند این حق را با بهانه و بیبهانه مطالبه كند و كسی هم حق ندارد او را از مطالبه این حق منع كند. اگر داماد قصد پرداخت مهریهای كه تعیین میكند را نداشته باشد آن ازدواج شرعا مشكل دارد. بسیاری از افراد تصور میكنند تعیین مهریه سنگین مسالهای دینی است و این مساله مورد تاكید و تایید دین اسلام هم هست، اما اسلام به عنوان دینی كه به ازدواج خیلی بها می دهد ، شرایط بسیار سادهای را برای ازدواج در نظر گرفته و از نظر این دین، ازدواج در حد یك قرارداد ساده اما مقدس است. با این نگاه تاكید اسلام نیز بر مساله مهریه تنها در حد و اندازه یك هدیه است و البته دین ما مانعی برای اینكه مرد بخواهد در ابتدای زندگی هدیهای بزرگ به همسرش بدهد و یا اینكه طرفین تضمینهای دیگری را هم برای ازدواج تعیین كنند ایجاد نكرده است.
چگونه در زندگی خانوادگی تضمین به دست بیاوریم؟
مطالبه مهریه در بسیاری از خانوادههای ایرانی تنها زمانی صورت میگیرد كه كارد به یكی از استخوانهای زن رسیده باشد و او برای رهایی از شرایط مشقت بار زندگی، مهریه خود را به اجرا میگذارد تا بتواند در مقابل بخشش آن، از همسر خود طلاق بگیرد البته در موارد متعددی نیز به اجرا گذاشتن مهریه با هدف كسب درآمد مالی از سوی زن صورت میگیرد. در موارد بسیار محدودی نیز زن و شوهر با توافق مهریه را پرداخت و دریافت میكنند ، اما زمانی كه كار به دادگاه میرسد معمولا مهریه برای درخواست طلاق و یا گرفتن حضانت فرزندان به اجرا گذاشته میشود. حالا اگر از همین مسیر به عقب بازگردیم و به زمان تعیین مهریه برسیم میتوان نكات فراوانی را در این زمینه بیان كرد.
یكی از این نكات این است كه در دنیایی كه انسانها برای حفاظت از اموال و اشیای قیمتی و جان خود انواع و اقسام بیمه نامهها را تهیه میكنند ، مهریه هم میتواند یك بیمهنامه برای حفظ زندگی مشترك و یا مانند كمربند ایمنی زندگی مشترك باشد.
مهریه در واقع مالی است كه مرد طبق توافق با همسرش برای او تعیین میكند.
یكی از ویژگیهای مال خوب و واقعی هم این است كه به سرعت و به سادگی و با راحتی وصول شود و اگر قرار باشد فردی برای دریافت چیزی كه از نظر شرع و قانون از شیر مادر هم برای او حلال تر است به زحمت بیفتد ، قطعا یك جای كار مشكل دارد.
ویژگی دیگر مهریه این است كه در اثر گذشت زمان از ازرش آن كاسته نشود. در كشوری مانند ایران چیزهایی مانند سكه طلا و زمین به عنوان مهریه میتواند قابل توجه باشد زیرا این چیزها نیز اغلب با افزایش تورم به اندازه آن و یا كمی بیشتر رشد میكند .
اما این مساله كه زنی یك چك مثلا 200 میلیونی از همسر خود داشته باشد و هر زمان كه بخواهد بتواند آن را به اجرا بگذارد و علاوه بر ضبط اموال همسرش، قطع كردن تلفن همراهش، توقیف اتومبیل و خانهاش، مانع از خروج او از كشور شود و او را به زندان بیندازد؛ مسالهای است كه با توجه به اتفاقهایی كه در سالهای اخیر در دادگاههای خانواده رخ داده، میتواند آرامش روانی مردان را به خطر بیندازد و حتی سبب شود برخی از آنها برای فرار از خطر احتمالی پرداخت مهریه هیچگاه وسیله یا خانهای به اسم خود خریداری نكنند یا اینكه بخشی از اموال خود را از همسرشان پنهان كنند. ضمن اینكه چنین مسالهای برای برخی زنان نیز زمینه سوءاستفادهای جدی را فراهم میكند.
تعیین تكلیف مسالهای مانند مهریه و مسائل مالی در ازدواج ، به اندازه تعیین تكلیف مسالهای مانند تعیین خط مرزی در میان كشورها مهم و حساسیت برانگیز است.
به همین دلیل بهتر است هر دو طرف با نگاهی واقع بینانه نسبت به این مساله تصمیم گیری كنند. تجربه نشان داده مردان و زنانی كه درباره مهریه تصمیم احساسی میگیرند خیلی زود لطمه میخورند و شیوه مناسب در این مقطع این است كه هر دو طرف، به هر اندازه هم كه عاشق هم باشند بهتر است عاقلانه فكر كنند و پس از آن عاشقانه زندگی كنند.
همانطور كه با دوستانتان در مورد همه چیز حرف میزنید و كمتر چیزی است كه از آنها مخفی باشد، با همسرتان نیز صحبت كنید.
حتماً شما هم شنیدهاید كه اگر بخواهید در زندگی مشترك خود موفق شوید، اول از همه باید دوست همسرتان باشید. اگر فكر میكنید این كار غیرممكن است یا تاثیری ندارد، مطمئن باشید مرتكب اشتباه بزرگی شدهاید؛ اشتباهی كه حتی شاید زندگی شما را از بین ببرد.
بنابراین بهتر است با انجام كارهایی خاص و در عین حال ساده، با همسرتان رابطهای دوستانه برقرار كنید. مطمئن باشید این كار بسیار ساده و در عین حال ارزشمند است.
با او صحبت كنید. همانطور كه با دوستانتان در مورد همه چیز حرف میزنید و كمتر چیزی است كه از آنها مخفی باشد، با همسرتان نیز صحبت كنید. از هر موضوعی استفاده كنید تا بتوانید بیشتر با هم صحبت كرده و احساساتتان را بیان كنید.
در حقیقت موضوع صحبت چندان مهم نیست و این كار تنها راهی برای نزدیك شدن بیشتر شما به یكدیگر است؛ میتوانید در مورد آب و هوا، خاطرات گذشته، دوستان، ورزش یا هر موضوع دیگری صحبت كنید. فقط نگذارید سكوت میان شما فاصله ایجاد كند.
وقتی را برای خودتان اختصاص دهید. لازم است هر از گاهی، شما 2 نفر تنها و بدون حضور هیچ كس ـ حتی بچهها ـ با هم باشید. این ساعتهایی كه شما با هم تنها هستید، میتواند به برطرف شدن مشكلات زندگی كمك كند.
وقتی همسرتان در محل كارش است، به او زنگ زده و از این طریق با او در ارتباط باشید. همانطور كه اگر از دوستی خبر نداشته باشید، به او زنگ میزنید و حالش را میپرسید، به همسرتان هم بدون هیچ دلیلی زنگ بزنید. با این كار به او نشان میدهید كه چقدر برای شما مهم است و چقدر به او اهمیت میدهید.
در زندگی مشترك خودخواه نباشید. خودخواهی به هر نوع رابطهای آسیب میزند و منجر به قطع آن رابطه میشود. بنابراین به نیازها و خواسته های همسرتان بیشتر اهمیت داده و به او نشان دهید كه برای شما چقدر مهم است.
اعتماد را در زندگی ایجاد كنید. اعتماد در هر رابطه دوستانهای باید وجود داشته باشد. بنابراین شما هم سعی كنید در زندگی خود این ویژگی را به وجود آورده و حتی آن را پرورش دهید. برای موفقیت و آرامش بیشتر در زندگی، همسرتان باید بتواند به شما اعتماد كند؛ بنابراین برای او فردی قابل اعتماد باشید.
سوال:
هنگامی که شوهرم به زن دیگری نگاه می کند ، از خانم هایی که در محل کارش با آنها ارتباط دارد صحبت می کند یا در یک مهمانی با خانم های دیگر صحبت می کند ، تمام این موارد مرا آزار می دهد ،چه کاری انجام دهم؟
پاسخ مشاور:
اگر شما خانمی هستید که با پیش آمد تمام موارد بالا ناراحت می شوید و باعث شروع اختلافی جدید بین شما و همسرتان می شود، توصیه می کنیم این مقاله را مطالعه بفرمایید :
اگر موارد گفته شده در شما صدق می کند متاسفانه باید گفت شما شخصی مشکوک به روابط همسرتان هستید و این حس در روابط زناشویی مانند یک سم عمل می کند و باعث می شود افکار شما و همسرتان مسموم شود.
چرا هنگامی که همسرتان با زن دیگری صحبت می کند ناراحت می شوید؟
این موضوع تنها بیانگر این است که شما به خودتان شک دارید ، اگر همسر کاملی برای همسرتان بوده اید دیگر نگرانی وجود ندارد جز در موارد نادری که آقایان تمایل به چند همسری دارند در غیر این صورت زمانی که مردی عشق ، محبت و رابطه زيبايي را تنها در وجود همسر خود می یابد ، هرگز به دنبال زن دیگری نمی رود .
شک شما به همسرتان بی مورد است ، تنها او را آزار می دهید و این تفکر را به او القا می کنید که شما به او و رفتارهایش بی اعتنماد هستید به همین دلیل روابط آتی تان سست می شود .
این حس از کجا نشات می گیرد؟
شکاک بودن ، حسی است که در نهاد تمام آقایان و خانم ها وجود دارد اما در بعضی شدت بیشتری دارد بخصوص خانم ها .
شکاک بودن ، نتیجه ی حسی است که در اعماق وجود شما ریشه کرده است . این حس ناشی از کمبود اعتماد به نفس شماست .
زیرا این احساس زمانی آغاز می شود که شما خودتان را کوچک و حقیر فرض کنید . این احساس در مواردی کاملا طبیعی و قابل قبول است اما زمانی که افراط در آن صورت گیرد دیگر قابل تحمل نخواهد بود. خانم هایی که به همسرشان مشکوک هستند ، مدام به دنبال یک سوژه یا رفتار غیر عادی در شیوه ی گفتار یا کردار همسرشان هستند و این رفتار را همان گونه که خودشان دوست دارند تعبیر می کنند و به مقابله با شوهرشان بر می خیزند.
اما چگونه باید از حس شکاک بودن فاصله گرفت؟
در ابتدا باید از خودتان شروع کنید . تمام حالات ،رفتار یا گفتار همسرتان که شما را به شک می اندازد را یادداشت کنید .
در مرحله ی بعدی : به تمام مواردی که یادداشت کرده اید پاسخ بدهید چرا با فلان رفتار همسرتان شک وجود شما را در بر می گیرد.
به چه علت به او مشکوک می شوید؟
در این قسمت به عمق وجود خود بنگرید آیا تمام احساستی که شما را منقلب می کند به دلیل حسادت بیش از حد شما نیست ؟
آیا شما جزو آن دسته از خانم هایی هستید که دوست دارند شوهرشان تنها محدود به خودشان باشد یعنی با هیچ زن دیگری ارتباط نداشته باشد چون حسود هستند ؟
اما تا چه زمانی می توانید شوهرتان را محدود کنید؟
در ابتدا ممکن است همسرتان برای سخنان شما اهمیت قائل شود اما در دراز مدت از شما دوری می کند و به سادگی به شما دروغ می گوید پس از امروز تغییری اساسی در خود به وجود آورید تا دیرتر نشده است .
این موضوع را با همسرتان در میان بگذارید :
به همسرتان بگویید که با این رفتار یا گفتارت ، من ناراحت می شوم و باعث می شود که به رابطه هایت شک کنم تا شما را در حل مشکل تان یاری دهد . یا اینکه رفتاری که باعث آزرده شدن شما می شود را ترک کند .
اگر با تمام توصیه های گفته شده ، احساس می کنید مشکل شما حل نمی شود یا مشکل تان حاد تر از توصیه های گفته شده می باشد ، به شما پیشنهاد می کنیم به یک روان پزشک مراجعه کنید تا در بهبود رابطه ی زناشویی تان شما را یاری دهد .
![](http://www.goodlightscraps.com/content/i_love_you/i_love_u_15.gif)
دانستن این که چه وقت جمله "دوستت دارم" را بیان کنیم، نیاز به مهارت دارد. این عبارت تنها دو کلمه دارد اما وقتی شخصی برای اولین بار این عبارت را در رابطه اش به کار می برد، رویداد عظیمی رخ می دهد. اگر آن را بسیار زود بگویید، خطر کرده و ممکنست شخصی را که دوست دارید، بترسانید. اگر این جمله را خیلی دیر بگویید، خطر کرده و ممکنست این حس را به طرف مقابل القا کنید که به او توجهی ندارید. اگر بتوانید از رابطه خود یک قدم به عقب بردارید، به احساسات خود فکر کنید و زمان صرف کنید، می توانید این جمله را در بهترین زمان آن اظهار کنید.
اولین قدم این است که در مورد چگونگی احساسات خود فکر کنید. شما می خواهید بدانید که آیا حقیقتا شخصی را که با او هستید، دوست دارید یا خیر. اگر احساس شما یک دوست داشتن ساده بوده و امیدوارید که در آینده عاشق او شوید، اکنون زمان مناسب آن نرسیده که به اشتباه عشق خود را ابراز کنید. هر چند وقت یک بار به طرف مقابل فکر می کنید؟ هدف شما از این رابطه چیست؟ اگر می خواهید رابطه ای متعهدانه با این شخص داشته و عشق نابی به او دارید، زمان گفتن این جمله نزدیک است. ممکنست بخواهید در مورد زمان گفتن این جمله، فکر کردن را آغاز کنید.
به رابطه خود فکر کرده و ببینید که تا چه حد پیشرفت کرده است. آیا پدر و مادر او را ملاقات کرده اید؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید و با او حرف می زنید؟ آیا هر دوی شما به رابطه خود متعهد هستید و اغلب در مورد آینده صحبت کرده و برنامه ریزی می کنید؟ شاید وقت گفتن این دو کلمه رسیده باشد.
وقت گذاشته و زمان اظهار این جمله را تعیین کنید و لحظه ای خاص را بیافرینید. شاید می خواهید یک قرار خاص برای این لحظه بگذارید و یا این دو کلمه را بعد از یک لحظه خاص مثل دیدن یک شهاب آسمانی و یا یک مکالمه منحصر بفرد بیان کنید. این را بدانید که ممکنست شما این دو کلمه جادویی را بیان کنید اما دوست یا همسر شما در پاسخ به شما این جمله را نگوید، تمام تلاش خود را بکنید تا از این بابت ناراحت نشوید. شاید او به زمان بیشتری نیاز دارد تا به شما بگوید که دوستتان دارد.
![](http://manigroup.ir/wp-content/uploads/2009/08/wwwmanigroup1.ir)
محققان ادعا میکنند علاقه یک زوج معمولی به یکدیگر دو سال و شش ماه و 25 روز بعد از ازدواج رو به افول میگذارد.
به گزارش دیلی، مشاوران ازدواج در تحقیقهای جدید خود مدعی شدهاند گرچه تصوراتی مبنی بر این که پس از گذشت میانگین 7 سال علاقه زوجها رو به کم شدن رفته و ارتباطات کمرنگ میشوند وجود دارد اما تحقیقات جدیدتر از رخ دادن این تحولات پس از دو سال و شش ماه و 25 روز بعد خبر میدهند.
پس از این دوران اگر عشق به طور کامل از بین نرود مطمئنا سرد شده و دلیل آن توقف تلاش شوهران برای تمیز نگهداشتن خانه و رعایت کردن نظافت و در عین حال عدم رسیدگی به ظاهر توسط خانمهای منزل است در واقع پس از این زمان تلاشها برای راضی نگهداشتن طرف مقابل به شدت کاهش پیدا میکند.
تحقیق جدید روی 5000 زوج عنوان میکند که پس از سومین سالگرد ازدواج 83 درصد زوجها حتی دیگر به خود زحمت جشن گرفتن سالگردشان را هم نمیدهند و از کنار آن به راحتی میگذرند.
یک سوم زنانی که در این تحقیق شرکت کردهاند اعتراف کردند که دیگر سعی برای زیبا نگهداشتن خود نمیکنند و شامهای دو نفره آنها در محیطهای آرام به حداقل رسیده است.
نکته جالب دیگر این تحقیق دعوای زوجها بر سر دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون بوده است که نشان داده بیش از 70 درصد زوجها بر سر این موضوع اختلاف دارند و تا کار به بحث نکشد این وسیله را به دیگری نمیدهند.
روانشناسان راه چاره این مشکلات را نشان دادن توجه سابق همچون ماههای اول ازدواج به همسر و کمکهای کوچکی همچون تمیز کردن خانه و رفتن به رستورانهایی که با آن خاطره دارید را بر شمردهاند.
![](http://loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/40.gif)
نتایج تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می دهد که زنان با برخورداری از یک توانایی شگفت انگیز می توانند تنها با گوش دادن به صدای مرد تشخیص دهند که تا چه حد می تواند همسر مناسبی باشد.
محققان دانشگاه کالیفرنیا کشف کردند که زنان توانایی شگفت انگیزی دارند که به آنها کمک می کند تنها با گوش دادن به صدای یک مرد، ایده آل بودن وی را برای شروع یک زندگی مشترک شناسایی کنند.
این محققان دریافتند که زنان تنها با گوش دادن به صدای ضبط شده مردان حتی اگر به زبان دیگری صحبت کرده باشند می توانند پی به قدرت بدنی مردان و اینکه تا چه حد در زندگی محکم هستند ببرند.
این دانشمندان به منظور دستیابی به این نتایج، صدای مردان مختلف را از قبایل بولیوایی تا چوپانان آند و دانشجویان رومانیایی و آمریکایی ضبط کردند. در این آزمایش از تمام این مردان خواسته شد که یک جمله واحد را با یک لحن عادی بیان کنند.
سپس نیروی فیزیکی این مردان برپایه فشار دست، دور قفسه سینه و عضلات بازو اندازه گیری شد.
براساس گزارش تایمز، در ادامه گروهی از زنان صدای ضبط شده این مردان را گوش دادند و تنها با شنیدن حداقل دو کلمه از لحنی که کلمات با آنها ادا شده است به نیروی بدنی مرد پی بردند. این ارزیابی با اطلاعات جمع آوری شده در خصوص نیروی بدنی مردان منبطق بود.
![](http://sale87.com/fonaroos/everex6.jpg)
ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم میزند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانهای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.
تناسب خانوادگی
شما در بستر خانواده تان شکل میگیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق میکند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتیای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی میگذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روانشناسی- میگوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیتهایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و... چه میخواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل میدهم. در واقع او میخواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگتری از زمینههای دیگر مثل ژنتیک دارد.
اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکلگیری شخصیت فرد ایفا میکند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته میشود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی میبینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا میشوند، در حالی که نمیدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهای است!
اما وقتی کسی میگوید که ما از نظر خانوادگی بههم میخوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوههای تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدهاست؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج میکنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوههای تربیتی آنها متفاوت است!
مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچچیز متعلق به او نیست و وظیفهای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن اینگونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج کند که در ساختار خانوادهاش مادر محور بوده و تعیین تکلیف میکرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند.
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد
تناسب فرهنگی
عشقفرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف میکند. فرهنگ به ما میگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق میکند. بهعنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذریها بسیار متفاوتتر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالیهاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار میشویم این فرهنگ ماست که میگوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچکاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصلههای فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیاتشان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونهای همفرهنگ میشوند.
تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد.
حجابی که به خاطر پسر میآید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترین اختلافی پیش آید، برداشته میشود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بیاعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند
تناسب اقتصادی- اجتماعی
تناسب اقتصادیطبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد میکند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است.
گاهی آدمهایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی به این طبقه میرسند و صاحب خانه، ماشین و... میشوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها میگویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع میکند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند.
تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج میکنند، تفاوتهای شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی میشوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف میکند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج میکند که انسانی درونگراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.
این دو در طولانیمدت دچار مشکل میشوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی میکنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر میشوند ولی به تدریج از هم فاصله میگیرند چون با هم تناسب ندارند و نمیتوانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا میتواند باشد)، جزء مسائلی است که میگوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه میتوانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمیآید.
اگر دختر فوقلیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا میشوند و ازدواج میکنند. پسر دکترا میگیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کمکم از هم فاصله میگیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت میشود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد!
رضایت والدین
این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آنجا که عدم رضایت والدین تا سالهای بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که میخواهند ازدواج کنند، حتما خانوادههایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد.
باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث میشود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.
![](http://rds.yahoo.com/_ylt=A0PDoYAEYsdNUCgAH02jzbkF/SIG=126ecugth/EXP=1304941188/**http%3a//shazand1.persiangig.com/image/other/gol.jpg)
1–شوهرهایی که تعصب بی جا را با غیرت اشتباه گرفته اند.
خانمش را چون یکی شی می پندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع می کند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع؛ رفتن به خانه پدر و مادر ممنوع؛ سرزدن به دوستان ممنوع؛ درس خواندن و دانشگاه رفتن ممنوع؛ داشتن شغل ممنوع؛ اردو و مسافرت ممنوع؛ استفاده از رایانه و اینترنت ممنوع؛ خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع؛ تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع؛ رفتن کنار پنجره ممنوع؛ نامه نوشتن ممنوع؛ بیرون رفتن از منزل ممنوع .
2 – شوهرهای سلطه جو، زورگو و کنترل کننده؟!
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان می گیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت می شناسند. از تصمیم های مهم و کلی تا جزئی ترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد. به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از:
تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیم گیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه با بعضی از فامیل یا دوستان از روی دل خودشون؛ تصمیم گیری در مورد شغل خانم، تصمیم گیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ انتخاب رنگ پرده ؛ انتخاب نوع مبل؛ انتخاب رنگ و نوع فرش؛ انتخاب ظروف و لوازم منزل، در اختیار گرفتن و به نام زدن سند شش دانگ ریموت تلویزیون و ویدئو، انتخاب و تماشای برنامه های دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن. ( خانواده سخت گیر در تربیت)
3 – شوهران بی مسئولیت؟!
این شوهران فراموش کرده اند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شده اند و ازدواج کرده اند. خانواده تشکیل داده اند و صاحب فرزند شده اند. لذا در تصمیم گیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیت های منزل خود را عقب کشیده اند و چون حبابی خود را رها کرده اند.
هنوز در پی لذت طلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامه ها و دل مشغولی های خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال می کنند. بدون توجه به به مسئولیت هایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتی ها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند.
آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور می یابند و رنجهایشان را به خانواده می ریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم می کنند. این افراد گاهی تصور می کنند با دادن پول زیاد به خانواده می توانند، آنها را رها کنند. با یک پلی استشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی می کنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی می کنند. (خانواده سهل گیر در تربیت)
4 – شوهران بی احساس و سخت کوش:
برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر می کنند. به بهانه های مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافه کاری و تجارت و مدیریت و ... هستند. گاهی بهانه های انسان دوستانه و خدمت به خلق را پیش می کشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار می دهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور می شوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله می گیرند. این آقایان به همه مردم خدمت می رسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز می توان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کرده اند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموخته اند. حرف زدن برای آنها سخت تر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است. برای پاسخ یک کلمه ای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله 3 کلمه ای به زبان می آورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن می گیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت می شمارند.
اگر خانمشان با آنها صحت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل می باشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان ، نمی کشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزاد سازی انرژی هسته ای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمی دانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند. این مردان مهارت های گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفته اند یا تمرین نکرده اند و یا انگیزه ای برای انجامش ندارند.
برای این آقایان، سخن محبت آمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانه ای خیالی و بی فایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشسته اند و در گوش هم نجوا می کنند می نگرند. یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه ، یک نوازش ، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است.
5 – شوهران وابسته و غیر مستقل؟!
این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشته اند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفته اند، وابسته ، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شده اند. آنها همین طور که بزرگ شده اند به جای اینکه روز به روز مستقل تر شوند، روز به روز وابسته تر شده اند. هنگام ازدواج نیز نمی خواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند.
هنوز هم دستورات و تصمیم گیری های مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ می کنند. معمولا پدر و مادر این آقایان سخت گیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل می شود و افراد دیگر هم به خود اجازه می دهند در مسائل خانوادگی اینگونه شوهران دخالت کنند.
6 – شوهران کمالگرا و خسیس:
این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشته ای در ذهن خود ترسیم می کنند و آن را وحی منزل و تخلف ناپذیر تصور می کنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر می دهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر می دهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایده آلی خواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پس انداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند.
همواره امروز را فدای فردا می کنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمی آید. حسرت تفریح ، مسافرت ، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانه های مختلف، بر دل زن و بچه خود می گذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بی عیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمی بینند.
اساسا همه افراد، حتی اگر بسیار هم با یکدیگر همراه باشند، میتوانند از نکات کوچکی که برای بهتر کردن روابط وجود دارند، استفاده کنند کسانی که در روابط خود مشکل دارند، ممکن است پیش از بهبودبخشی، به برخی تغییرات جدی نیاز داشته باشند.
افرادی که خوب رابطه برقرار میکنند، همیشه با استفاده از تغییراتی جزئی میتوانند ارتباطشان را با دیگران بهتر کنند.از سوی دیگر، این مسائل کوچک است که جمع شده و کیفیت و صفات این رابطه را تعیین میکنند. بنابراین، حتی اگر رابطه شما را نمیتوان بهعنوان نمونهای کاملا مناسب توصیف کرد، انجام نکات ریز لیست شده در این مطلب یا نکاتی از این دست که ممکن است بتوان آنها را از حاشیه بیرون آورد و از سیم به زر تبدیل کرد را عادت خودسازید.
1 - بیان احساسات
شما بهطور حتم همسرتان را دوست دارید و او هم این را میداند، اما این بدان معنا نیست که او نیاز به شنیدن آن ندارد. «اساسا دریافتهام که میزان ابراز علاقه به همسرم با میزان صمیمیت من با او کاملا متفاوت است. اگرچه فکر میکنم احساس صمیمیت است که نسبت به دیگر روشهای موجود، مرا به بیشتر بیان کردن آن ترغیب میکند.
هر راهی به او این اجازه را میدهد که بداند من همیشه به او فکر میکنم.» چیزی که در اینجا باید در مورد آن احتیاط کرد، تکرار بیش از حد این رفتار است. بهخصوص اگر طرف مقابلتان در آن زمان با شما احساس نزدیکی نکند.
2 - کنار گذاشتن همه چیز
به راستی شما میتوانید میزان دوست داشتن خود را با متوقف کردن هر کاری که به آن مشغول هستید و توجه به همسرتان، ابراز کنید. این نکته، بهویژه اگر درست هنگامی صورت گیرد که شما او را پس از دوری به نسبت طولانی ملاقات میکنید، مثلا وقتی از سفر به خانه بازمیگردد، بسیار کارساز است.
«کارهای کوچکی که همسرم انجام میدهد، باعث میشود تا احساس خوبی داشته باشم. گاهی که به منزل میآیم همه کارهایش را رها میکند و جلوی در به استقبالم میآید.» این هم یکی از روشهای تأثیرگذاری است که بهطور قابل توجهی به خلقوخوی گیرنده آن بستگی دارد.
3 - توجه
وقتی کسی به آنچه شما انجام دادهاید، توجه دارد، احساس خوبی به شما دست میدهد. بنابراین در جایی که آنها وقت، انرژی و توجه به خرج دادهاند، توجه کنید. وقتی همسرتان لباس تازهای میپوشد، موهایش را مدلی جدید کوتاه میکند، از عطری خوشبو استفاده میکند، یا هر چیز دیگری را که تغییر میدهد، شما باید به آن توجه کنید. بگذارید او بداند که متوجه آن تغییر شدهاید.
بهخصوص اگر آن عمل را به خاطر شما انجام داده، همانند پوشیدن لباسی که میدانسته مورد پسند شماست. چه زمانی که کاری را برای خوشایند شما انجام دهند و چه حتی وقتی به خاطر شما نباشد، تعریف کردن آنها را نمیآزارد، بلکه این کار قدردانی شما را نشان میدهد.
4 - اجازه دهید آنها متوجه تحتتأثیر قرار گرفتن شما بشوند
این مورد در واقع یک مشکل عمده است. بهنظر برای مردها نسبت به زنها، مشکل مهمتری است. در حقیقت مسئله این است که، موضوعی که شما را تحتتأثیر قرار داده به چه میزان جزئی بوده است. همه دوست دارند بدانند کاری که آنها برای جلب توجه شما انجام دادهاند، چه بوده است. برای این مورد یک استنباط هم وجود دارد. بگذارید زمانی که به آنها افتخار میکنید، آنها متوجه شوند.
اگر طرف مقابل به میزان قابل ملاحظهای وقت و انرژی صرف موضوعی میکند تا نتیجه جالب توجهی مانند کم کردن میزان زیادی از وزنش، تکمیل پروژهای عظیم و پیچیده، غلبه بر خشم یا مواردی از این قبیل که دستاوردی دشوار را دربر میگیرند، به دست بیاورد، بگذاریم درک کنند که شما برای آنچه انجام دادهاند یا در برابر آن استقامت کردهاند، به آنها افتخار میکنید. این عمل باعث ایجاد حس بهتر و انگیزه بیشتر در تلاشهای جدی آنها در آینده خواهد شد.
5 - به یاد داشتن لحظات خاص و تقسیم آن
وقتی برای مدت زمانی هر چند هم کوتاه در کنار هم هستید، لحظههای فراموش نشدنی زیادی خواهید داشت. همانطور که مدت طولانیتری با هم هستید، آنها بیشتر و بیشتر میشوند. با اینکه ممکن است برخی از خاطرات کم اهمیت نخستینتان را از یاد ببرید اما همواره مجموعهای از آنها (خاطرهها) شما را همراهی خواهند کرد.
هنگامی که زندگی روزمرهتان را مرور میکنید، شاید چیزی شما را وادار کند تا یکی از این لحظات به یادماندنی برای شما یادآوری شود. وقتی این اتفاق رخ میدهد در واقع شما به مرور آن لحظه میپردازید. اگر در کنار فردی هستید که دوستش دارید، همان موقع خاطره را با او در میان بگذارید. اگر هم با او نیستید، سعی کنید موقعیتهایی که باعث شده تا این خاطره فراموش نشدنی بهوجود آیند یا چگونگی خلق این احساس را به یاد آورید و بعدا آنها را به او بگویید.
6 - خریدن هدیههای کوچک بدون مناسبت
گرفتن هدیهای کوچک بدون هیچ دلیلی برای کسی که دوستش دارید همواره کاری ساده است. برای همسرتان گل یا (به شرطی که برای لاغرکردن خود رژیم سختی نداشته باشد) شکلات بگیرید و برای شوهرتان یکسری جدید ابزار یا هر آنچه به آن علاقه دارد بخرید. ممکن است تعریف هر کس از یک هدیه کوچک متفاوت باشد.
برای مثال یک هدیه کوچک حداکثر 2هزار تومان هزینه دارد. شاید شما پول بیشتری داشته باشید و توانایی خرید یک هدیه یک میلیون تومانی را هم داشته باشید یا شاید هم کمتر بودجه داشته باشید. هر چقدر هم این مبلغ کم باشد، اهمیتی ندارد. این کار تنها برای این است که نشان دهید به فکر آنها هستید و بهمنظور تهیه هدیهای که او به آن علاقه دارد، حاضرید خود را به دردسر بیندازید.
7 - آماده کردن شام مورد علاقه او
این مورد تلاش زیادی لازم ندارد ولی میتواند تأثیرات زیادی داشته باشد. بهویژه اگر تا به حال آن را انجام نداده باشید، بسیار متفاوت پیش میرود و مفهوم برتری بهوجود میآورد. این هم روش دیگری برای بیان اینکه شما آنها را دوست دارید به فکرشان هستید و علاقهمندید تا وقت، تلاش و توجهتان را به انجام اعمال خاصی به آنها اختصاص دهید.
همچنین اگر میدانید بیرون شام خوردن برای آنها مطلوب است، میتوانید در یک رستوران میزی رزرو کرده و او را به آنجا ببرید که این کار هم بسیار دلچسب است.
همه اینها نکات کوچکی هستند که شما توانایی انجام آن را دارید و به غیراز شماره7، تنها شاید وقت شما را بگیرد. هنگامی که بهطور مداوم این نکات را رعایت میکنید، البته با آمیختن آنها با آنچه خودتان میدانید و اضافه کردن بخشهایی که از مفید بودن آنها آگاهید، به راستی میتوانید در روابطتان پیشرفتی جدی داشته باشید.
![](/upload/2/2nyabaeshg/image/I_Love_You2.jpg)
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
-یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق می ورزد .
-زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می دارد ، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است .
-وقتی زنی عاشق می شود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می رسد .
-نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می بخشاید .
-یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود .
-پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد .
-زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می کنند و بعد به کیمیای جسم پی می برند .
-لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست می گیرد و او را لمس می کند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می ورزد .
-هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است .
-هنگامی که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد .
-یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند .
-یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید .
-وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می سپارد و از ارائه راه حل می پرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می کند .
-مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند . دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می باشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد .
-هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می گردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می کند .
-به جرات می توان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی رساند .
-زن درست مثل یک موج است ، به هنگامی که عشق در قلبش به ظهور می نشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می رسد .
-هنگامی که موج احساسات یک زن به اوج می رسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی بیند .
-مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند .
-این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد .
-وقتی زنی از موضوعی می رنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند .
-دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان بیش از این نیست .
-ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است .
-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می کند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی دهد . ولی در این زمان احساس می کند که مرد به او احترام نمی گذارد .
-بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار می کنند .
-حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است .
-یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .
-امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می ورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمی کنند ، رنج می کشند ، آنان به دنبال وقفه ای می گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند .
-یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند .
-یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند میزند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد .
-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند . بخشش می کنند و در این زمان به خاطر می آورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان می خواهد به راحتی موافقت می کنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می خواهند .
-یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی دهد ، بلکه شوهرش را آزاد می گذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است .
-وقتی زنی به ثبت امتیازات می پردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید . پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.
-یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را برایش بگویم ، اگر عشق او به من واقعی باشد ، خودش از نیازهایم مطلع می گردد .
-مردان و زنان باید به خاطر داشته باشند که همسرشان به هیچ عنوان خود بخود از نیازهایشان ، مطلع نیست .
-زنان نمی پسندند که شوهرانشان ، برآورده ساختن نیازهایشان را به دست فراموشی بسپارند . به همین علت ، دست از نق زدن بر می دارند و به حمایت شوهرانشان می پردازند .
-یک زن باید احساس کند که مورد احترام قرار گرفته و به بهترین وجه در خاطرها می ماند . در این صورت نادیده گرفته شدن برایش همچون امری است که دربخش انتهایی فهرست شخصیتش قرار می گیرد .
بررسی های جدید محققان نشان می دهد همسران بیمارانی كه به سرطان دچار شده اند با خطر ابتلا به افسردگی مواجهند و البته شدت افسردگی در افراد مختلف متفاوت است.
به نوشته پایگاه اینترنتی انجمن سرطان شناسی بالینی بیماری سرطان و درمان های غیرقطعی آن برای افراد خانواده بیماران مبتلا پیامدهای زیادی به همراه دارد و علاوه بر آنكه به لحاظ اقتصادی تهدیدهای زیادی را متوجه آنان می كند به لحاظ عاطفی نیز مشكلات زیادی را برایشان ایجاد می كند كه این مشكلات ممكن است در گذر زمان تشدید شده و درنهایت به بیماری های شدید روانی منجر شود به ویژه یكی از بیماری هایی كه دراین گروه از افراد شایع است بیماری افسردگی است به گفته محققان علاوه بردرمان بیمار مبتلا به سرطان باید خانواده و به ویژه همسر وی نیز از نظر احتمال بروز بیماری های روحی و روانی مورد بررسی قرار گیرد تا در صورت بروز نشانه های این بیماری ها هرچه سریع تر تحت درمان قرار گیرند كسانی كه همسر سرطانی دارند علاوه بر افسردگی ممكن است احساس تنهایی عدم حمایت اجتماعی و عدم آسایش روان داشته باشند كه البته شدت همه این علائم بسته به ویژگی های شخصیتی هر فرد متفاوت است.
تعجبی ندارد بدانیم که کارکرد زناشویی قبل از وقوع بیماری ، عامل مهمی در تعیین نحوه مقاومت خانواده در برابر فشار روانی ناشی از بیماری به شمار می آید.
![](http://www.arefan.com/images/stories/3Jokes_Animal_in_love203.jpg)
چگونه همسرم را جذب کنم؟
زندگى زناشویى، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است حفظ و بارور شود .
محبت
محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید. همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد. اگر در انتخاب همسر، محور، ایمان و حب پروردگار باشد، مى توان امیدوار بود که این ازدواج، منجر به زندگى اى شود که هدف و شالوده آن، رسیدن به قرب الهى است و این که زن و مرد، هر دو تصمیم بگیرند که این عشق و علاقه زمینى را نردبانى سازند براى دست یافتن به رضاى پروردگار».
اکنون به چند روش براى ابراز محبت و افزایش مهر و عطوفت بین همسران، اشاره خواهیم کرد:
زن مطیع، فرمانرواى قلب شوهر است
یکى از مهم ترین و حیاتى ترین حس هایى که مردان به آن علاقه دارند، حس مالکیت و مدیریت است. از سوى دیگر، براى حفظ کیان خانواده، لازم است زنى که به زندگى و شوهر خود علاقه مند است، از شوهر خود اطاعت کند و بداند که اگر در تمام شئون زندگى، مطیع او باشد، مهرش چنان در دل مرد نفوذ مى کند که حاضر است براى زن و زندگى اش، هر فداکارى و ایثارى انجام دهد و بهترین حس ها را به همسر خود بدهد و بدین ترتیب است که هم مرد راضى است و هم زن.
زنان به کارهاى کوچکى هم که مردان برایشان انجام مى دهند، امتیاز مى دهند
اغلب مردان چنین تصور مى کنند که باید کارى بزرگ و حیرت آور براى همسر خود انجام دهند تا مورد تحسین و قدردانى او واقع شوند و این تصور، باعث مى گردد تا مرد دست به کارى نزند که خشنودى زن را برانگیزد؛ مگر زمانى که بتواند کار بزرگى انجام دهد؛ در حالى که زنان براى کارهاى به ظاهر کوچک مردان نیز امتیاز قائل هستند. براى مثال، یک مرد مى تواند براى سالگرد ازدواج یا تولد همسرش، یک متن محبت آمیز بنویسد و یا هدایاى کوچکى مانند عطر، شکلات یا شیرینى مورد علاقه همسر و یا گل تهیه کرده، به همسرش بدهد و آن گاه معجزه این کار خود را در ایجاد و افزایش علاقه بین خود و همسرش، به تماشا بنشیند.
محبت، مانند سیم برقى است که از وجود محبوب به محب وصل مى گردد و صفات محبوب را به وى منتقل مى سازد و این جاست که انتخاب محبوب، اهمیت مى یابد. به نظر مى رسد که همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد
اسم همسرتان را نیکو و به بهترین حالت صدا بزنید
به خاطر داشته باشید که اسم یک شخص براى او، شیرین ترین و مهم ترین کلمات در تمام زبان هاست. اشخاص به قدرى به اسم خود علاقه دارند که مى کوشند به هر قیمت که شده، در خاطرها بماند. یکى از موجبات جلب محبت، نام بردن اشخاص با عناوین احترام آمیز و اسم هایى است که طرف مقابل آنها را دوست دارد. بعضى همسران به اشتباه فکر مى کنند از آن جا که با همسر خود صمیمى هستند، لازم نیست اسم او را به احترام صدا بزنند؛ در حالى که باید به خصوص در بین افراد دیگر، اسم همسرتان را به نیکى ببرید. این کار، یکى از راه هاى جلب محبت همسران مى باشد. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى یکى از راه هاى جلب محبت افراد را صدا کردن و خواندن آنها به محبوب ترین نام هایى که دوست دارند، دانسته است.
آقایان، پیام هاى دیدارى را دریافت مى کنند و خانم ها پیام هاى شنیدارى را دوست دارند
مردان، زنانى را دوست دارند که به سلامت و زیبایى خود اهمیت مى دهند. زنان باید سعى کنند با برخى فعالیت هاى
محبت
جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش، بر سلامت و زیبایى طبیعى و خدادادى خود بیفزایند تا بیشتر مورد توجه همسران خود قرار بگیرند. باید توجه داشت که اگر زنى، خود حس خوبى نسبت به خود نداشته باشد، همسرش به طبع نمى تواند حس خوبى نسبت به او داشته باشد؛ پس زن، باید زیبایى را از درون خود بجوید؛ صرف نظر از این که چقدر تلاش مى کند تا زیباتر به نظر آید. همواره این را باید به خاطر داشت که زیبایى، از درون تراوش مى کند. هنگامى که از درون، احساس خوبى داشته باشید، خوب از خودتان مواظبت کرده، عزت نفس زنانه تان را بیشتر مى کنید و یقیناً این در بیرون نیز نمایان مى گردد.
در مقابل، زنان، پیام هاى سمعى را بیشتر دوست دارند؛ مثل این که همسرشان به آنها بگوید تا چه حد آنها را دوست دارند و از آنها حمایت مى کند. پس مردان باید سعى کنند محبت نهفته در دل خود را با گفتن جمله «دوستت دارم» به همسرشان، آشکار و عیان سازند.
مردان باید روحیه همیشه متغیر و متموج زنان را درک کنند
مردان باید توجه داشته باشند که زنان، حالت متغیر دارند و روحیه شان مدام در حال تغییر است؛ گاهى شاد و گاهى بسیار غمگین، گاهى امیدوار و گاهى مأیوس و ناامید مى باشند. دانستن این نکته براى مردان، امرى مهم و ضرورى است. اگر مرد از این حالت زن آگاه باشد، هرگز از تغییر روحیه اى که یکى از علل آن، تغییرات هورمونى زن است، نگران نمى شود؛ بلکه سعى مى کند همسر خود را درک کند و به او کمک کند تا روحیه خود را باز یابد.
زنان شاد، خرسند و سرزنده، روشن کننده دل هستند
با خودتان تعهد کنید که باور داشته باشید در جایگاه خود، فرد قابل احترام و مهمى هستید. اگر عزت نفس نداشته باشید، به احتمال فراوان، هیچ کس دیگر هم به شما احترام نمى گذارد. عزت نفس، از صادق بودن با خود سرچشمه مى گیرد. ممکن است در ابتداى زندگى، ویژگى هاى جسمانى از اهمیت بیشترى برخوردار باشند؛ اما پس از مدتى، این اهمیت رنگ مى بازد و آن چه مهم و ضرورى است، ویژگى هاى شخصیتى زن است. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند. ناخرسندى و همواره از همه چیز شکایت کردن، مرد را خسته کرده، شور و نشاط زندگى را از او مى گیرد. یکى از راه هاى مهرورزى به مرد، این است که زن، دست از شکایت دائمى از زمین و زمان بردارد.
همان گونه که مردان مى توانند با جمله دوستت دارم، قلب همسر خود را تسخیر سازند و او را صاحب حسى خوشایند کنند، زنان نیز مى توانند با گفتن جملاتی مثل «من در کنار تو آرامش مى یابم» یا «خیلى خوشحالم که مى توانم به تو تکیه کنم»، مرد را سرشار از عشق و محبت کنند و او را بیش از پیش، به خود علاقه مند سازند
براى زن خود، حق ناراحت شدن قائل باشید
اگر شما یک مرد هستید، باید به این نکته توجه داشته باشید که زن ها وقتى حاضرند به حرف هاى شما گوش بدهند که برایشان حق ناراحت شدن قائل باشید. یکى از شیوه هاى رایج شروع کردن دعوا بین همسران، بى اعتبار دانستن احساسات و افکار زن است. وقتى مرد مى گوید: «آخه واسه چى ناراحتى» یا «این که ناراحتى نداره» و یا «این موضوع این قدر مهم نیست»، براى زن خیلى گران تمام مى شود و زن، این چنین تلقى مى کند که نمى تواند حتى از احساسات خود صحبت کند.
یكی از عوامل اساسی انحرافات روان و شخصیت انسان، «عقدهی حقارت» است كه درعین حال، یكی از رایجترین عارضههای روانی مردم زمان ماست كه شناخت آن میتواند در توجیه بسیاری از انگیزههای رفتاری افراد و پیوند آنان با مسائل و مشكلات جامعه، كمك مؤثری باشد. در «فرهنگ فارسی عمید»، «عقدهی حقارت» به حالت سركوفتگی و افسردگی همراه با كینهتوزی كه به سبب ناكامی و تحمل رنج و خفت و حقارت پدید میآید، تعریف شده است. با وجود تصورات مردم، «عقدهی حقارت» دارای ماهیت فطری نبوده و اختصاص به طبقه یا قشر معینی ندارد، بلكه عارضهایست كه علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیهی فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران كودكی تا بلوغ جستوجو كرد.
«احساس حقارت»، بهخودیخود نشانهای از حقارت نفس نیست، بلكه آنچه آن را بهصورت یك عقده یا ضایعهی دردناك روانی درمیآورد، این است كه از درك و پذیرش آن خودداری كنیم ، از مواجهه با آن بهراسیم و با پنهانساختن آن در اعماق ضمیر خویش، سعیكنیم از طریق واكنشهای نادرست و غیرمعقول، آن را جبران كنیم.
در «احساس حقارت»، شخص را میتوان بهسهولت بهطرف پیشرفتها و پیروزیها راهنمایی كرد اما وقتی «احساس حقارت» به «عقدهی حقارت» تبدیل شد، علاوه بر اینكه امكان اصلاح و تبدیل آن به یك قدرت سازنده مشكل خواهد بود، به قدرت مخربی نیز تبدیل خواهد شد كه احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودكشی نیز سوق دهد.
«پیاژه» معتقد است اشخاصی كه از «عقدهی حقارت» رنج میبرند، ممكن است كوشش كنند جنبههایی كه موجب ایجاد احساس حقارت در آنان میشود را از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو كنند و اصولاً سعی داشته باشند وانمود كنند كه بالاتر از هركس دیگری قرار دارند و بسیار متكی به خود و متعهدبهنفس باشند اما از آنجا كه واقعاً و باطناً به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه میكنند. برای این اشخاص، دنیا جای ستیز و دشمنیست. حال اگر «عقدهی حقارت» موجب غرور یا وحشت، دروغگفتن یا اتكای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هروقت كه میخواهد به دیگران نزدیك شود، بهاندازهی كافی نسبت به آنان همدردی و تفاهم نشان نمیدهد.
علل ایجاد احساس حقارت:
1ـ پرخاش و سختگیری والدین : پیدایش صفات و ویژگیهای رفتاری هر فرد در سنین بالاتر، بهنحو قاطع و مؤثری از رویدادهای عاطفی و تجارب دوران طفولیت او مایه میگیرد؛ یعنی همین وقایع و تجارب دوران كودكی هستند كه عامل بنیانی مسمومیت یا بیماری روان آدمی در سنین بعد بهشمار میروند. وقتی كودك در مقابل دیگران -بهخصوص در مقابل همسالان و همبازیهای خود- مورد پرخاش و اهانت قرار میگیرد و اینكار تا جایی پیشمیرود كه اطرافیان هم كمكم همین رفتار را با او در پیش میگیرند، احساس حقارت در كودك شروع به جوانهزدن میكند. درواقع بسیاری از زخمهای روانی و نابسامانیهای روحی، از دوران طفولیت در كودك ایجاد میشود و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم انسان در گهوارهاش ساخته میشود ؛ همانگونه كه اگر یك نهال كوچك را به هر شكل خم كنیم، آن خمیدگی را در تمام مراحل رشد حفظ خواهد كرد، بنای شخصیت آدمی نیز چنان است كه بر پایهی تربیت و ادراكات اولیهی او پرداخته و استوار میگردد.
2 ـ نقص عضو : منظور از نقص یا ضایعه، وجود هر نوع تغییر یا شرایط خاص در اعضا و اندامهای بدن میباشد كه آن را از شكل و وضع طبیعی خارج سازد. این ضایعات نه از جهت زیانی كه به وضع جسمانی یا سلامت شخص وارد میسازد، بلكه به سبب اثر نامطلوبی كه در برخوردها و روابط اجتماعی میگذارند، شخص را بهسوی بیزاری از آدمها، انزواطلبی و ترس درون سوقمیدهند.
3 ـ شرایط تربیت : كودكی كه در گلخانهی امن و آسودهی خانواده دور از مسؤولیتها و واقعیات زندگی، نازپرورده شده و در رویارویی با جامعه و مردمانش كه از یكسو با تفاهم و درك متقابل نیازها و از سوی دیگر، با قبول ضرورت تنازع و رقابت، راه سازندگی و پیشرفت را هموار ساختهاند، جز شكست و تباهی و درك حقارت خویش، نصیبی نخواهد یافت.
درمان حقارت :
درحقیقت، مشكل اصلی این نیست كه چه نقاط ضعف یا نقصی وجود دارد و یا در چه زمینههایی احساس حقارت میشود، بلكه آنچه اهمیت دارد، تلقی شخصی از این مسائل و واكنشیست كه در قبال آنها از خود نشان میدهیم. هرگاه از پایگاه رفیع قدرت و شجاعت به پستیهای ضعف و حقارت درون بنگریم و به نیروی خرد و اراده، آنها را از وجود خود برانیم، بهزودی افق زندگی به نور و نیكبختی و سلامت نفس، روشن خواهد شد اما اگر احساس خواری و حقارت را به درون خویش راه داده و بر استیلای آن گردن نهیم، در زمانی كوتاه، شخصیت ما را به فساد و تباهی كشانده و جسم و روانمان را بیمار خواهد ساخت؛ بنابراین برای علاج پیدایش «حقارت» در شخصی كه دچار ضعف یا ضایعهی عضوی میباشد، باید با پرورش ذوق و استعداد و توانایی او در دیگر زمینهها، بتوانیم عرصهی بروز و ظهور و ارزشهای مثبت و پیروزیهایش را شکوفا سازیم.
همچنین در مورد كودك نازپرورده نیز باید هنگامیكه به دورهی بلوغ و جوانی رسید، به هر نحو که شده، این موضوع را بپذیرد و درك كند كه او آدمیست مانند همهی آدمها و بههیچعنوان منحصربهفرد و بهترین نمیباشد. باید این را به درستی بفهمد كه افراد جامعه در هیچشرایطی ملزم نیستند كه همچون پدر و مادرش به خواستههای او تمكین كنند، خودكامگیاش را بپذیرند، خطاهایش را بهآسانی ببخشایند و در همهحال، به تحسین و ستایشاش زبان بگشایند. او باید بیاموزد كه با شجاعت و استقامت و بردباری، واقعیات زندگی را پذیرا گردد و به یاری تفاهم و دوستی و همكاری، به نیكبختی واقعی دستیابد.
همین مطالبی كه در مورد كودكان نازپرورده بیان كردیم، عیناً در مورد كسانیكه در دوران طفولیت، گرفتار بیزاری و نفرت اطرافیان بودهاند نیز صادق است. انعكاس رفتار ظالمانهی محیط، از این كودكان معصوم، شخصیتهایی بدبین و كینهتوز و عاری از عشق و خصایل نیك انسانی میآفریند و رابطهی آنان را با جامعه در سن نسبی خطرناك قرار میدهد. بازگشت چنین فردی به زندگی سالم و ثمربخش، در گروی بازآفرینی شخصیت و صفات كاملیست كه بتواند دوستی و احترام دیگران را به سوی او جلب كرده و متقابلاً اعتماد و اعتقاد او را به شایستگی خویش افزایش و استحكام بخشد؛ بنابراین باید به این واقعیت رهنمون گردد كه اگر در كودكی از عشق و ملاطفت بینصیب مانده، میتواند با گذشت و خویشتنداری، شجاعت، كوشش و استقامت، در بزرگی چنان گردد كه همه به او به دیدهی تحسین و ستایش بنگرند و دست دوستی به جانبش دراز كنند.
بنابراین برای آنكه بتوان با «عقدهی حقارت»، به سازشی منطقی رسید یا آن را از وجود خویش دور ساخت، لازم است دربارهی آن شناسایی كافی پیدا كرد. وقتی انسان در گزینش هدفهای زندگی خود، اندیشههای خام و بیحاصل میپرورد یا سعی میكند با محال درآویزد و یا تنها تمایلات و منافع شخصی را وجههی همت و كوشش خویش قرارمیدهد، مفهوماش این است كه راه گریز خود را در شكست و نومیدی میجوید؛ چراكه احساس حقارت و ترس از قبول تعهد و مسؤولیت است كه ما را از انتخاب هدفهایی كه مستلزم ایجاد رابطهی منطقی با جامعه و تلاش مشترك و دستهجمعیست، برحذر میدارد. پس آنجا كه هدفها بیسرانجام میمانند و تلاشها در بیهودگی پایان میگیرند، ضعف و حقارت، موجه و پیروز میشوند و احساس میشود كه شكست و نامرادی، سرنوشت مقدر انسان است و ستیز با آنچه مقدرشده، بیفایده است؛ برعكس، تلاش و پیكار بهخاطر تحقق هدفهای عالی انسانی هرگز شكست و دلسردی درپی نخواهد داشت زیرا در این رهگذر، شرط موفقیت، تنها وصول به هدف نیست، بلكه درك و احراز آن فضائل و ارزشهای معنویست كه فرد را به كوشش برمیانگیزد و تعالی شخصیت فرد، خود بالاترین پاداش و توفیقیست كه به این كوشش داده میشود.
سیمرغ
فاصله سنی زوجین در امید به زندگی آنان تاثیرگذار است. پژوهشگران می گویند هر چند ازدواج تاثیرات مثبتی را در هر دو جنس باعث میشود اما ذی نفع اصلی آن مردان میباشند. مردان در تمام اموری که ازدواج در آنها تاثیر دارد، منفعت بیشتری بدست می آورند و انتفاع زنان از ازدواج در صورتی حاصل میشود که یک رابطه ی زناشویی مطلوب و کانونی گرم و صمیمی ایجاد شود. در حالیکه به نظر میرسد مردان کمتر تحت تاثیر کیفیت زندگی مشترک خود قرار میگیرند و بطور ساده و اولیه به محض تأهل از مزایای آن بهره مند میشوند، به عبارت دیگر نفس عمل ازدواج باعث بهبود زندگی مردان میشود، اما بهبود زندگی زنان تحت تأثیر کیفیت زندگی زناشویی خواهد بود.
ازدواج و تشکیل زندگی مشترک در واقع تشکیل یک کانون اجتماعی است. این بدان معنی است که همراه با مفهوم ازدواج یکسری انتظارات وابسته به فرهنگ نیز وجود دارد و بدینگونه افراد با این اقدام کاری بیش از شروع یک زندگی ساده با همسر را آغاز میکنند و در واقع با این عمل خود را به مجموعه ای از قوانین قرار دادی و انتظارات متصل میسازند. او در مقام همسر و والد مورد انتظارات دیگران قرار میگیرد و از دیدگاه سایرین باید رفتاری متفاوت از زمان تجرد داشته باشد.
تحقیقات اخیر پژوهشگران نشان داده است مردانی که مسنتر از زنانشان هستند امید به زندگیشان ۱۱ درصد بالاتر از دیگر مردان است اما این موضوع در زنان برعکس است.
نتایج تحقیق گروهی از محققان موسسه ماکس بلانک در آلمان نشان میدهد زنانی که ۷ تا ۹ سال از همسرشان بزرگترند امید به زندگیشان نسبت به سایر زنان ۲۰ درصد کمتر است. این موضوع در مورد زنانی که از همسرانشان بسیار جوانتر هستند نیز صادق است. این مطلب نشان میدهد همیشه داشتن یک یار جوانتر سبب افزایش طول عمر نمیشود.
شاید دلیل این موضوع خارج بودن این نوع ازدواجها از عرف جامعه و فشار اطرافیان پس از ازدواج باشد. البته نتایج این تحقیقات قطعی نیست . در نتیجه به شما توصیه میکنیم ازدواج کنید و فاصله سنی تان با همسر بسیار زیاد نباشد. در ضمن فراموش نکنید ازدواج کردن بهتر از نکردن است. افراد متأهل عمر طولانیتری در مقایسه با مجردها دارند. نتایج این تحقیقات در مجله Demography منتشر شده است.
سیمرغ
مبدا این آزمون، یک شرکت حقوقی است که در انگلستان فعالیت می کند
یک شرکت حقوقی انگلیسی که به مشکلات خانوادگی رسیدگی می کند، زوج ها را تشویق می کند که پیش از ازدواج کردن یک «امتحان سازگاری» انجام دهند....
آزمایش سازگاری شرکت «براس بنت» بر سوالات کلیدی بر وضع مالی، پیوندهای خانوادگی، فرزندان و آرزوهایی است که اغلب زوج ها می خواهند به آن برسند و سوالاتی که در صورتی که ازدواج آنها از هم گسیخته شود و به طلاق منجر شود، باید به آن پاسخ دهند، متمرکز است.
روت باس یکی از کارشناسان این شرکت انجام این امتحان را به آزمون های شغلی هنگام استخدام تشبیه می کند. او می گوید: «هر کسی که به طور واقعی به یک رابطه متعهد باشد، اشکالی در بیان کامل و علنی اطلاعاتی که در این سوال ها از او پرسیده می شود، نمی بیند؛ در غیر این صورت از خودتان باید بپرسید، چرا؟»
در این آزمون از افراد در مورد وضع مالی، میزان شراکت زوجین در اندوخته ها، نوع روابط با خانواده و بستگان نزدیک و دوستان، اینکه آیا بچه می خواهند یا نه، دیدگاه مذهبی شان، عادات شان در مورد خرج کردن پول و طرح های شغلی شان سوال می شود. این هم نسخه ای از این آزمون برای علاقه مندان.
مسایل مالی
• آیا میزان اندوخته های طرف مقابل را می دانید؟ در مورد شریک شدن در این اندوخته ها چه نظری دارد؟ آیا نظرتان در مورد پس انداز کردن مشابه است؟
• آیا یکی از شما می خواهد پولی را که یک طرف می خواهد صرف خریدن یک ماشین جدید کند، صرف پرداخت بیمه بازنشستگی کند؟
• آیا می خواهید منابع مالی تان را یکی کنید یا می خواهید همه چیز جدا باشد؟ حساب مشترک باز می کنید یا حساب های جداگانه؟ آیا در این حساب مشترک به طور یکسان پول واریز می کنید یا به نسبت درآمدتان؟
• آیا بدهی های همسرتان را از پولی که در نظر دارید برای خرید خانه جمع کنید، خواهید پرداخت؟
ارتباطات خانوادگی
• چه نوع رابطه ای با اعضای خانواده و سایر بستگان همسرتان دارید؟
• آیا آنها با شما مراوده دارند؟
• آیا در همان محل سکونت شما زندگی می کنند؟
• آیا مهربان و یاری رسان هستند؟
• آیا بیش از اندازه در امور خانوادگی شما دخالت می کنند؟
• آیا مشکل عمده ای با آنها داشته اید؟
فرزندان
• آیا می خواهید بچه دار شوید؟ چند تا بچه می خواهید؟
• چطور می خواهید بچه های تان را بزرگ کنید؟
• چه نوع ارزش هایی را می خواهید به فرزندان تان منتقل کنید؟
• آیا در مورد فرستادن بچه ها به مدرسه دولتی یا خصوصی اختلاف نظر دارید؟
مذهب
• دیدگاه های مذهبی شما چطور است؟
• آیا می خواهید فرزندان تان را مذهبی بار بیاورید؟
• چند وقت به چند وقت به مسجد (یا کلیسا یا کنیسه) می روید؟ هفته ای یکبار یا سالی یکبار؟ یا اصلا نمی روید؟
اوقات فراغت
• آیا در اوقات فراغت تفریحات مشترکی دارید؟
• آیا در مورد تفریحات علائق مشابهی دارید یا نه؟ به عنوان نمونه اگر شما دوست دارید ایام تعطیلات را کنار ساحل دراز بکشید، همسرتان می خواهد کوهنوردی کند؟
سبک زندگی
• هدف شما چه نوع سبک زندگی است؟ کجا می خواهید زندگی کنید؟
• آیا علاقه دارید زمانی کوله بارتان را ببندید و خارج شهر زندگی کنید؟
خرج کردن
• آیا عادت به خریدن کفش ها یا وسائل الکتر ونیکی گران قیمت دارید؟
• آیا خرید یک چیز به خصوص را برای زندگی تان ضروری می دانید، در حالی که همسرتان آن را اسرافکاری می داند؟
• آیا اعتیادات پنهانی دیگری دارید که برای آنها پول خرج کنید؟
کار
• آیا انتظار دارید به شیوه ای سنتی با همسرتان زندگی کنید: زن خانه دار و مرد نان آور؟
• چه کسی امور مالی را سامان خواهد داد؟
• آیا مسوولیت انجام کارهای خانه به یکسان تقسیم خواهد شد؟
• چه کسی مسوولیت پرداخت صورت حساب ها را خواهد داشت؟
یکی از راههای برقراری ارتباط مؤثر و سازنده، گوش دادن به سخنان دیگران در روابط فردی است، روشن است که از طریق کسب این مهارت و تخصص ضروری برای زندگی در دنیای امروز، میتوانیم مخاطب را به ادامهٔ ارتباط و تعامل ترغیب سازیم و از این منظر از اختلاف نظرها و سؤتفاهمهای احتمالی بکاهیم.
به دلیل گرفتاریهای شغلی و نیز مشکلات اقتصادی، معیشتی و روزمرگیهای زندگی، زنان و شوهران زمان بسیار کمی را در قیاس با آنچه که شایسته است، در برقراری ارتباط در راستای بهبود شرایط زندگی مشترک خود و حل و فصل مشکلات خود اختصاص میدهند و این امر باعث ضعیف شدن روابط فردی و اجتماعی آنان میگردد وگاه به تلخ شدن کام زندگی و حتی جدایی میانجامد.
کاظم نیک جو؛ روانشناس و مشاور خانواده، در گفتگو با خبرنگار جامعه آژانس خبری روز (دی نا)، در خصوص چگونگی پیدایش و بروز مشکلات زنان و شوهران به واسطهٔ عدم برقراری ارتباط مؤثر و سالم در زندگی مشترک گفت: در برخی موارد زنان و مردان برای مشاورهٔ پیش از طلاق به روانشناس مراجعه میکنند و یا بعد از جدایی برای بهبود شرایط روانی خود راهکار میخواهند و بعد از گذشت جلسات درمانی، درمی یابند، اساسیترین مشکلات آنان به دلیل عدم برقراری ارتباط کلامی و شنوایی پدیدار گشته است.
وی در ادامه تصریح کرد: بذل دقت در گوش دادن به حرف همسر، در عین حال که به ایجاد و حفظ روابط خوب و مطلوب توأم با احترام متقابل منجر میگردد، از کشمکشها و تنشها در زندگی جلوگیری میکند.
مشاور خانواده و روانشناس افزود: برای نمونه میتوان به مردان و زنانی اشاره کرد که در محیطهای اجتماعی و شغلی خود، برای سایر همکاران و یا ارباب رجوعان، سنگ صبور هستند و در محفلهای دوستانه از آنان به عنوان یک مشاور شایسته نام برده میشود، اما در خانه و برای همسر خود اندک زمانی را جهت گوش دادن به درد دل و گفتنیهای شریک زندگی خود صرف نمیکنند.
وی در ادامه تأکید کرد: تصدیق، بحث، گفتگو وگاه انتقاد میتواند به تقویت روابط بین دو نفر کمک شایان ذکری نماید، زیرا آنان از این راه در مییابند که برای دیگری ارزشمند هستند و امور روزانه و مشکلات یکی از آن دو دیگری را هم میرنجاند و همچنین کسب موفقیتها و پیروزهای آنان باعث سربلندی همسرانشان خواهد شد.
مشاور خانواده؛ تحسین، انعکاس احساسات، تعبیر و تفسیر کردن، تصدیق و یا رد عقاید زنان از سوی شوهران و بالعکس را زمانی سازنده دانست که نخست به حرفهای یکدیگر با دقت گوش داده باشند تا سرسری و صرفاً جهت رفع تکلیف زمان خود را صرف نکرده باشند و افزود: برخورداری از گوش شنوا برای سخنان شریک زندگی از ارزش بسیار بالایی در روابط میان دو نفر برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشید.
نیک جو از زنان و شوهران جوان خواست، گوش دادن را به عنوان یکی از اصول اولیهٔ زندگی مشترک خود پایه گذاری کنند و تأکید کرد: دقت و توجه در این امر اگر از آغاز زندگی زنان و شوهران به یک اصل اجتناب ناپذیر تبدیل نشود، با گذر زمان مشکلات میان آنان بیشتر و بیشتر شده وگاه راهی برای جبران باقی نخواهد ماند.
در پایان گفتگو نیک جو از ارتباط کلامی و شنیداری موفق به عنوان راهی برای کسب اطلاع از نیاز همسران نام برد و گفت: استفاده از این فن و مهارت میتواند نیازها و احتیاجات مردان و زنان را در طول زندگی مشخص سازد، تا در جهت نیل به آنان تلاش شود و چنانچه همسران برای یکدیگر گوش شنوا نداشته باشند، از وقایع جاری زندگی یکدیگر بیخبر میمانند و نقش مؤثر آنان در جهت رفع نیازها و دستیابی به خواستهها کمرنگ میگردد و با از بین رفتن این نقش، روابط و تعامل میان آنان مثبت و سازنده نخواهد بود و به بروز مشکلات جدی منجر خواهد شد.
سیمرغ
دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه «گپ زدن» با زنان جذاب اثر خوبي بر روحيه مردان مي گذارد زيرا سبب افزايش هورمون هايي مي شود كه در تندرستي مؤثر است.
پژوهشگران دريافته اند كه تنها حضور يك جنس مخالف كافي است تا ميزان هورمون هاي تستوسترون و كورتيزول را كه با شادابي مردان در پيوند نزديك است، افزايش دهد.
از سوي ديگر همنشيني با مردان ديگر اثر وارونه دارد و ميزان هر دو ماده را كاهش مي دهد.
پژوهشگران دانشگاه كاليفرنيا كه يافته هاي آن ها به تازگي منتشر شده، جستجوي خود را بر اين موضوع متمركز كردند كه دريابند آيا انسان تا چه ميزان مانند ديگر جانداران واكنش هايي كه با انگيزه هاي جفت خواهي در پيوند است نشان مي دهد.
اين پژوهش روي ۱۴۹ دانشجوي پسر بين ۱۵ تا ۲۴ ساله انجام شد و در آن از هفت دانشجوي دختر بين ۱۸ تا ۲۲ سال استفاده شده بود.
پس از يك ديدار كوتاه پنج دقيقه اي از مردان مورد آزمايش خواسته شد كه به ميزان جذابيت اين زنان نمره بين ۱ تا ۷ بدهند. ميانگين اين نمره ۵. ۸۳ بود.
نمونه آب دهان شركت كنندگان در اين پژوهش علمي كه در آغاز كار دهان خود را با مايع دهان شو شسته بودند پس از ۲۰ تا ۴۰ دقيقه ديدار آنها با زنان، مورد آزمايش قرار گرفت و دانشمندان دريافتند كه تنها با ۵ دقيقه گفت و شنود با يك زن جذاب ميزان تستوسترون مردان ۱۴ درصد افزايش يافته بود و كورتيزول، هورمون ضد استرس موجود در بدن آنها ۴۸ درصد.
همين ميزان نشست با مردان سبب كاهش به ترتيب دو درصد و هفت درصد اين هورمون ها شد.
پژوهش روي جانداران نيز همين نتيجه گيري را تأييد مي كند.
تستوسترون با ميل جنسي مردان و همچنين شادابي آنها پيوند تنگاتنگي دارد. اين هورمون ها همچنين سبب افزايش انرژي مي شوند.
هورمون كورتيزول نيز هوشياري را افزايش مي دهد و همزمان سبب آرامش اعصاب مي شود. گفته مي شود اين دو هورمون با هم حالتي به وجود مي آورند كه انسان حس مي كند زنده تر است.
دكتر جيمز روني و همكاران او كه اين پژوهش ها را سرپرستي كرده بودند، بر اين باورند كه اين افزايش هورموني بسيار مشابه مورد جانداران است.
دكتر لسلي نپ، يك انسان شناس متخصص زيست شناختي دانشگاه كمبريج مي گويد اين واكنش ها تكاملي است و در پيوند با جفت يابي است. او مي افزايد: همه اين ها بر مي گردد به مسئله سكس. ميزان بيشتر تستوسترون با افزايش فعاليت هاي جنسي در پيوند است، و از سوي ديگر كورتيزول كمك مي كند انرژي متمركز شود و انسان به كمك آن بتواند بر نگراني هاي خود فائق شود.
اوج ميزان تستوسترون در نخستين سال هاي دهه بيست سن آدمي است و پس از آن رو به كاهش مي گذارد. مردان متأهل يا كساني كه با شريكي زندگي مي كنند، داراي ميزان كمتري از هورمون تستوسترون هستند تا ديگر مرداني كه ازدواج نكرده اند.
يافته ها نشان مي دهد كه به محض اينكه مردي با زن جذابي روبه رو مي شود، مغز فرماني مي فرستد به غدد هيپوفيز ترشح كننده و ميزان تستوسترون را افزايش مي دهد.
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 22 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 6:59 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
با مشکلاتی مواجه هستند، که متاسفانه این مشکلات در برخی از موارد تبدیل به بحران های خانوادگی می گرد که آثار آن در معضلاتی همچون افزایش آمار طلاق در جامعه ، تنوع طلبی جنسی و.... قابل مشاهده می باشد . سیمرغ با هدف پیش گیری از ایجاد این گونه مشکلات و با احترام به حریم خانواده ، جهت افزایش دانایی زوجهای جوان و کمک به بهبود واستحکام روابط همسران اقدام به تهیه و ارائه مطلب زیر نموده است
زندگی زناشویی بعد از زایمان
مادر شدن یکی از ودیعه های الهی است که خداوند به زنان عطا کرده است. هنگامی که پس از 9 ماه بارداری، موعد زایمان فرا می رسد یکی از زیباترین پدیده های خلقت، یعنی تولد نوزاد به وقوع می پیوندد و پس از آن، دوران زیبای مادرشدن و شیردهی آغاز می شود...
طبیعتا دوران پس از زایمان و شیردهی، تجربه جدیدی برای پدر و مادر است. شرایط فیزیولوژیک این دوران باید مورد توجه قرار گیرد؛ چراکه به دلیل بی اعتنایی به این قضیه کم کم کانون خانواده به سردی می گراید. دوران پس از زایمان همراه با تغییرات فیزیکی و روانی خاصی است که به تغییراتی در میل و فعالیت جنسی منجر می شود.
عوامل موثر براین فرآیند عبارتند از:
درد حین رابطه زناشویی به خاطر بخیه های محل زایمان، ترس هایی که در مادران اول زا وجود دارد، خون ریزی های واژینال، سرگیجه، خشکی واژن، ترس از بیدار شدن کودک، ترس از صدمه دیدن و کاهش حس جنسی ارگان های حساس جنسی.
بسیاری از زنان شیرده در دوران پس از زایمان بیان می کنند که میل جنسی آنها در سطح بسیار پایینی است و خستگی، ضعف و درد ناشی از آمیزش از دلایل ذکرشده توسط آنهاست. در مقابل، بسیاری از زنان شیرده نیز بیان می کنند که بیشترین تحریک جنسی را پس از زایمان داشته اند و شروع زودتر فعالیت جنسی در زنانی که به طور فعال به کودک خود شیر می دهند، گزارش شده است.
تغییرهای رابطه زناشویی بعد از زایمان
پس از زایمان، اغلب اعضای دستگاه تناسلی طی 4 تا 6 هفته به حالت عادی برمی گردند. بخیه محل زایمان در زایمان طبیعی معمولا موجب نگرانی هایی در زن و همسر می شود. بهبود زخم معمولا 2 تا 4 هفته زمان می برد اما ممكن است زمان بیشتری طول بكشد تا نزدیكی راحت و بدون مشكل انجام پذیرد. اغلب به زنان توصیه می شود پیش از آغاز مجدد فعالیت های زناشویی، 4 تا 6 هفته صبر كنند و توصیه هایی در مورد به كارگیری روش موثر پیشگیری از بارداری، اغلب در همین هفته به زائو داده می شود. با وجود این بسیاری از زوج ها رابطه زناشویی خود را زودتر از این زمان و بین هفته های سوم و چهارم پس از زایمان، آغاز می كنند. آغاز زودهنگام فعالیت زناشویی در دوران پس از زایمان و پیش از توقف كامل خون ریزی می تواند منجر به بروز مشكلاتی برای مادر شود. بهترین توصیه برای زن و شوهر به تاخیرانداختن این عمل تا توقف جریان ترشحات پس از زایمان است.
در این حالت، زن از نظر روانی نیز آمادگی بیشتری كسب می كند و رابطه زناشویی با مشكلات كمتری همراه خواهد بود. زمان اعلام آمادگی برای شروع این فعالیت میان افراد مختلف، متفاوت است. بسیاری از زنان در هفته های اول این آمادگی را كسب می كنند؛ حال آنكه بسیاری دیگر آن را ترسناك و غیرمعمول می دانند. بسیاری از زنان برای كسب این آمادگی به 6 ماه وقت نیاز دارند. زوجین باید از زمان طولانی لازم برای سازگاری دوباره زن با فعالیت های زناشویی، آگاهی یابند.
اگر چنین آگاهی ای به والدین داده نشود زن ممكن است احساس بی كفایتی و گناه كند و مرد نیز در پایان هفته ششم پس از زایمان احساس كند که كنار گذاشته شده یا فراموش شده است. بنابراین آمیزش جنسی طی 3 ماهه سوم بارداری و پس از زایمان برای افراد مختلف، متفاوت است. اگرچه زن ممكن است در اوایل دوره پس از زایمان، از نظر فیزیولوژیك، توان لازم برای شروع آمیزش زناشویی را داشته باشد، ولی ممكن است آمادگی روانی لازم را نداشته باشد. این مساله باید توسط پزشك به صورت انفرادی مورد بررسی قرار گیرد. اغلب زنان از اینكه بلافاصله پس از آمادگی فیزیكی به رابطه آمیزشی برگردند، نگران هستند. در این مورد، باید آنها را تشویق كرد. بین زن ها افرادی وجود دارند كه ترجیح می دهند پرهیز آمیزشی درازمدت داشته باشند که وضع این افراد و دلایل شخصی شان باید مورد بررسی قرار گیرد.
علل كاهش فعالیت زناشویی پس از زایمان
رایج ترین دلایل كاهش فعالیت جنسی پس از زایمان عبارتند از:
درد هنگام رابطه زناشویی یا دیسپارونیا: درد موقع نزدیكی، ناشی از بخیه محل زایمان حتی در صورت التیام نیز می تواند موجب كاهش فعالیت جنسی زنان شود. در این مرحله یك معاینه واژینال برای بررسی ناراحتی های بدنی ضروری است و علل ترس و اضطراب زن را در مورد واژن مشخص می كند.
شیردهی: شیردهی موجب ایجاد دلبستگی بین مادر و نوزاد می شود اما زن و شوهر ممكن است نتوانند با نقش دوگانه سینه ها كنار بیایند و بسیاری از زنان، این ترشح شیر را زشت و خجالت آور تلقی كنند.
خستگی: بارداری و زایمان موجب خستگی فوق العاده زن می شود. كسب مسوولیت بیشتر و مراقبت كودك و شب بیداری ها نیز به این خستگی اضافه می كند. در این موارد معمولا خواب به رابطه زناشویی ترجیح داده می شود. اختصاص زمانی به این مسایل در اوایل روز و پیش از بروز خستگی ها می تواند در حل این مشكل مفید باشد.
افسردگی پس از زایمان: 10 درصد از مادران جوان دوره ای از افسردگی شدید را در اولین سال پس از زایمان تجربه می كنند. از دست دادن میل جنسی یكی از ویژگی های شاخص این بیماری است. این بیماران نیازمند حمایت و درمان كافی هستند. مشکلات جنسی در زنان افسرده شایع است و آنها تمایلی به شروع فعالیت جنسی در 6 ماه اول پس از زایمان ندارند.
مشكلات زنانگی: بسیاری از زنان كه روابط زناشویی را تنها به عنوان بهانه ای برای بچه دارشدن فرض كرده اند، دوره جنسی را پس از زایمان دیرتر آغاز خواهند كرد. این زنان ممكن است مسایل جنسی را تنها برای بچه دار شدن تحمل كرده باشند اما پس از زایمان، آن را غیرضروری تشخیص دهند.
5 نکته درباره شروع فعالیت زناشویی بعد از زایمان
1 فعالیت جنسی در هر 2 شیوه زایمان طبیعی و سزارین پس از توقف خون ریزی می تواند از سر گرفته شود ولی بهترین زمان 6 هفته بعد از زایمان است.
2 از آنجا که تولید استروژن توسط شیردهی مهار می شود، خشكی واژن ممكن است اتفاق بیفتد و به همین دلیل، بهتر است از ژل های مرطوب كننده استفاده شود.
3 باید حین رابطه زناشویی، فشار كمتری به سینه ها وارد شود و از وضعیت های مناسب استفاده شود.
4 زوجی که تازه پدر و مادر شدن را تجربه می کنند، در صورت مواجه شدن با مشکل در زمینه روابط زناشویی باید به مراکز مشاوره جنسی در کلینیک ها مراجعه و راهنمایی های لازم را دریافت کنند.
5 فقدان رابطه زناشویی در دوران پس از زایمان نباید زن و شوهر را سرد كند؛ بلكه آنها باید بیشتر به یكدیگر عشق بورزند و یك رابطه گرم و صمیمی به وجود آورند زیرا وقت و فرصت كافی برای مراحل فیزیكی ابراز علاقه و عشق به مرور پیش خواهد آمد. رابطه زناشویی بعد از زایمان ممكن است تا مدتی ناراحت كننده باشد ولی با حوصله و ملایمت همسر به تدریج به حالت طبیعی برمی گردد.
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 22 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 6:59 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
براساس مطالعات انجام شده، در مغز انسان تغییرات زیادی در طول مراحل مختلف ازدواج رخ می دهد. این تغییرات در مغز به تغییرات در رفتار منجر می شود. فهمیدن این تغییرات رفتاری می تواند کلیدی برای ازدواجی موفق باشد. شواهد علمی جدید نشان می دهد که اگر زوج ها تغییرات مراحل زندگی زناشویی را درک نکنند، این موضوع متحمل می شود. علاوه بر این، چیزی که به راحتی می توان پیش بینی کرد، زمان وقوع «طلاق» است زیرا مغز انسان یک سری تغییرات فطری را طی زندگی مشترک مرور می کند. اگر زن و شوهری بتوانند این تغییرات فطری را درک و لمس کنند، روابط شان پایدار و شکوفا می شود اما اگر این کار را نکنند، زمزمه ی طلاق در زندگی آنان اجتناب ناپذیر است.
طبعاً زن و مرد متفاوت از یکدیگرند؛ پس چگونه می توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند؟ آیا زندگی یک زوج صمیمی و گرم می تواند به جدایی کشیده شود؟
مرحله ی اول: عشق
وقتی زن و شوهر به اصطلاح از یکدیگر شناخت پیدا کردند و به هم علاقه مند شدند، مغزشان شروع به عاشق شدن می کند. در این مرحله، بدن ماده ای به نام «فرومونز» ترشح می کند؛ به طور نمونه وقتی زن و شوهری به هم نگاه می کنند، پیوند محکمی بین شان احساس می شود و حس می کنند یک روح در دو بدن هستند. هورمون دیگری به نام «اکسیدوزین» هم نقش مهمی ایفا می کند. «اکسیدوزین» هورمون اتصال نامیده می شود. این هورمون، شبیه هورمونی ست که پس از زایمان در بدن مادر تولید می شود و پیوند محکمی بین مادر و نوزاد تازه متولدشده ایجاد می کند.
همین طور، «اکسیدوزین» از توجه به رفتار ناخوشایند همسران جلوگیری می کند؛ درست مانند مادری که از گریه ی نیمه شب نوزادش یا از این که نوزادش با ناخن های کوچک اش او را چنگ می اندازد، عصبانی و دلگیر نمی شود اما این مرحله هم به اتمام رسیده و مرحله ی نوینی از رابطه ی بین زن و مرد آغاز می گردد.
مرحله ی دوم: آگاهی
در مرحله ی «آگاهی»، زن و شوهر هوشیار می شوند. آنان تصور می کنند به روشی ناسالم به یکدیگر نزدیک بوده اند و حالا از نظر روان شناختی باید جدا شوند؛ برای نمونه مرد تصمیم می گیرد که وقتی همسرش کاری را که از نظر او ناخوشایند است انجام می دهد، حرفی نزند و زن تصمیم می گیرد به جای رفتن به یک مهمانی، در خانه بماند؛ بدین طریق سعی می کنند یکدیگر را آزار دهند. پس از کشمکش های فراوان، سرانجام مرد متوجه می شود که حق با همسرش است و اگر زوج ها به قدر کافی با هم نباشند، رابطه ای ناکام ایجاد می شود. از سوی دیگر، زن می فهمد که حق با شوهرش است؛ اگر استقلال به اندازه ی کافی وجود نداشته باشد، رابطه به مشکل برمی خورد. وقتی طرفین خیلی از هم دور می شوند، رابطه ی خوشایندی که در ابتدای ازدواج شان داشتند، از بین خواهد رفت؛ از طرفی، وقتی زن و شوهر با هم بسیار صمیمی باشند، یکی از آنان اجازه نخواهد داد که دیگری به خودش برسد و زندگی زناشویی دوام نمی آورد.
مرحله ی سوم: سرخوردگی
مدتی یا حتی چند ماه و یا یک سال پس از ازدواج، هورمون ها و فعل و انفعالات مغز شروع به تغییر می کند. فکر که قسمتی از مغز است، به این سمت می رود که همسر دارای چه ضعف هایی ست. این مسأله زمانی به وجود می آید که زن و شوهر به سادگی از رفتار همسرشان آزرده خاطر می شوند. اگر زوجی در زمانی که در «مرحله ی عشق» قراردارند ازدواج کنند، در «مرحله ی سرخوردگی» دچار تردیدی جدی درباره ی انتخابی که کرده اند، می شوند. به یک نمایش خانوادگی دقت کنید: شوهری روی کاناپه لم داده و برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه ی خود را تماشا می کند. زن به این دلیل که شوهرش در حال تماشای تلویزیون است و دیگر مانند گذشته او را مورد توجه و تحسین قرارنمی دهد، آزرده خاطر می گردد و احساس سرخوردگی می کند؛ به خصوص به خاطر این که شوهرش همچون سابق با او صحبت نمی کند. از طرف دیگر، شوهر هم خوشبخت نیست. او قادر به درک این که چرا همسرش درباره ی مسائل کوچک و جزئی، مدام از او انتقاد می کند، نمی باشد. با خود می اندیشد که «چیز دیگری وجود دارد که همسرش خواهان آن است؟» او حس می کند مشکلی وجود دارد اما نمی داند چگونه آن را حل کند. فعل و انفعالات مغز در طول مرحله ی عشق به تدریج تغییر کرده است. در این مرحله، زوج ها به راحتی به این فکر می افتند که مشکلی در ازدواج شان وجود دارد. «او آن کسی نیست که من با او ازدواج کردم.» اما باید به خاطر داشته باشند که این مرحله، طبیعی ست و این نومیدی به دلیل تغییرات شیمیایی در بدن و پیکره ی فرد است.
مرحله ی چهارم: کشمکش قدرت
زوجی که سرخوردگی را تجربه کرده اند، معمولاً به سمت مرحله ی «کشمکش قدرت» می روند؛ به منظور مبارزه با حس ناامیدی، همسران می کوشند زن یا شوهر خود را به مرحله ی عشق برگردانند اما بیهوده است. وقتی زن و شوهری راه های مختلف برای مجبورکردن دیگری به تغییر را امتحان کردند، مشکلات بیش تر می شود. پس از همه ی این موارد، ذهن زن و مرد، افکار و عمل و رفتار متفاوتی بروز می دهد؛ این رنج آورترین زمان در یک زندگی زناشویی ست اما زوج هایی که «کشمکش قدرت» را متوقف می کنند، باید توجه داشته باشند که تفاوت ذهن ما درحقیقت می تواند کلیدی برای ازدواج پایدار و کامیاب باشد. آنان باید به خاطر داشته باشند که همین اند که هستند. آنان دو روح در دو بدن هستند. پس از این که عشق ضعیف تر شد، احتمالاً شوهر استقلال بیش تری می خواهد و زن می خواهد با دوستان اش ارتباط بیش تری داشته باشد. یکی از دلایلی که زوج ها در طول زمان «کشمکش قدرت» از یکدیگر انتقاد می کنند، این است که مردان و زنان درباره ی استقلال در ازدواج عقاید متفاوتی دارند که بسیاری از ازدواج هایی که به طلاق ختم می شوند، به طور متوسط 7یا8سال دوام داشته اند. این همان موقعیتی ست که یکی از طرفین تلاش می کند تا همسر خود را تغییر دهد. طبیعت به ما اجازه ی بازگشت به عقب را نمی دهد. طبیعت پیش می رود و ما هم مجبوریم با آن پیش برویم. این مرحله ی جدیدی در زندگی زناشویی ست که زوج ها صبر می کنند اما برای این که به آن برسند، باید هوشیار و آگاه و دقیق باشند.
مرحله ی پنجم: ازدواج پایدار
اگر روش های ارتباط بین زن و شوهر با نوعی همیاری ایجاد شود، ازدواجی پایدار و متعادل حاصل می شود. «کشمکش قدرت» از بین می رود و رابطه ای تکامل یافته، زن و شوهر را به هم پیوند می دهد. آنان هم زمان می توانند رابطه ای صمیمی داشته باشند یا جدا باشند، این دلیل رابطه ای متعادل است. زوج ها با هم زندگی می کنند، نه به خاطر این که انسان هایی شبیه هم باشند، بلکه به این دلیل که تفاوت خوشبخت بودن را یاد گرفته اند.
راه کار اول: الگوی ایجاد و پرورش صمیمیت
یک زوج خوشبخت در یک ازدواج سعادتمند، کارهای معمولی را برای نزدیک شدن به یکدیگر انجام می دهند. مانند رفتن به مهمانی های خانوادگی، تلفنی صحبت کردن یا نامه فرستادن و... وقتی یکی از زوج ها در سفر باشد، این موارد مانند پایه های محکمی ست که زندگی زناشویی را پایدار نگه می دارد.
زوج ها باید مهربان باشند، هیچ کس بیش تر از زن یا شوهر، لایق لطف و ادب نیست؛ اشخاص بالغ می دانند که یک زندگی زناشویی موفق، به مهربانی طرفین بستگی دارد. زوج ها باید سعی کنند مسائل خود را به جای این که اجازه دهند اختلافات شان شدیدتر شود، حل کنند. به طور حتم، آنان هم عصبانی می شوند و بحث می کنند اما مطمئن هستند که عذرخواهی کرده و اختلافات شان را برطرف می نمایند.
راه کار دوم: توانایی جلوگیری از جدایی
زوج ها باید درک کنند مرد و زن به طور ذاتی متفاوتند. ممکن است وقتی مرد مشغول تماشای تلویزیون است، نخواهد کسی برنامه را عوض کند. زن به جای عصبانی شدن، باید درک کند که این برنامه برای او مهم است. ممکن است زن بخواهد درباره ی احساساتش صحبت کند، مرد باید متوجه باشد این برای خانم مهم است؛ پس باید وقت بگذارد و به او گوش دهد. زوج ها می توانند دوستان مختلفی داشته باشند. معمولاً زن، دوستان خود را دارد و شوهر هم دوستان خود را؛ برای هر دوی آنان قابل قبول است و آنان باید یکدیگر را در سرزنده نگه داشتن روابط دوستان خود تشویق کنند. شوهر باید توجه کند که اگرچه او بهترین دوست همسرش است، اما ممکن است بعضی احتیاجات عاطفی او در بین دوستان اش برآورده شود. زن هم باید شوهرش را درک کند و به همان اندازه به روابط دوستانه ی شوهرش احترام بگذارد. هرکدام باید زمان، جایگاه یا وظیفه ی همسر را قبول کند و به آن احترام بگذارد، این فعالیت ها برای زندگی زناشویی آنان، سعادتمندی و انرژی به ارمغان می آورد. دانستن این موضوع که احتمال تغییر احساسات در برابر یکدیگر در طول زمان وجود دارد، بسیار مهم است و این تغییر، طبیعی ست. فعل و انفعالات مغز، مسؤول این تغییر است و هیچ نکته ای در تلاش برای مبارزه با آن وجود ندارد
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 21 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 7:8 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
هرچند انگیزه بسیاری از زنان شاغل کاملا شخصی نیست، بلکه در خدمت رفاه و رشد فکری خانواده است، اما آنها در پاره ای موارد، با قدرنشناسی همسر و شریک زندگی خود روبرو می شوند و اثرات مثبت اشتغال آنان در موارد بسیاری نادیده گرفته می شود.
مریم رامشت، در این زمینه گفت: در بعضی خانواده ها این نگرانی ایجاد می شود که زن با کسب درآمد، الگوی رفتاری دیگری را در پیش می گیرد. این پیشداوری ذهنی باعث مخالفت مرد با کار زن می شود، البته باید این موضوع را پذیرفت که به هر حال استقلال نظر و تفکر زن خانه دار با شاغل شدن او تغییر می کند. اما در کل به دلیل دیدگاه سنتی جامعه که کار اصلی زن را در خانه می داند، حتی برخی مردان که از نظر مالی و به دلیل مشکلات اقتصادی به درآمد همسر نیازمند هستند، با کار کردن زن مخالفت مستقیم یا غیرمستقیم می کنند.
این روان شناس ادامه می دهد: زنی که برای کمک به درآمد خانه کار می کند، وقتی با چنین دیدگاهی روبرو می شود، نوعی حالت تعارض حس می کند. بنابراین با استفاده از مکانیسم های جبرانی، به جای این که فکر کند او هم احتیاج به استراحت دارد، دائم مشغول به کار می شود و تمام کارهای خانه را به تنهایی انجام می دهد و برای جلوگیری از مخالفت همسرش، از او کمک نمی خواهد. بدین گونه به نظر می رسد به طور غیرمستقیم خود را تنبیه می کند.
دکتر رامشت نخستین راهکار حل این مشکل را، بحث و مذاکره می داند و می گوید: زنان باید با جرات و اعتماد به نفس با همسر خود صحبت کنند و با این کار به همسر شناخت دهند تا متوجه وضعیت خاص او بشود و نقش نهاد حمایتی را برای او ایفا کند. یک گفت وگوی مسالمت آمیز مبتنی بر استدلال و تحلیل، بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
او دومین راهکار را باور توانایی های زنان توسط خود آنها می داند:
زنان باید با کنار گذاشتن حس وابستگی روحی و ذهنی، خودشان را باور کنند و به عنوان همسر و مادر در خانه، غیر از منشا اثر مالی، منشا اثر رفتاری هم باشند. آنها باید خود را باور کنند اما هرگز این موضوع را به رخ دیگران نکشند.
رامشت سومین راهکار را تغییر رفتار می داند: سومین مساله، تغییر رفتاری است که القای منفی می کند. گاهی زن نشان می دهد همسر وابسته به اوست. این موضوع باعث ایجاد حالت تدافعی در شوهر می شود که به پایه های زندگی خانواده لطمه خواهد زد.
او در مورد راهکار چهارم می گوید: زن باید عشق و محبت را بدون واسطه ابراز کند. اگر مردی ببیند محبت همسرش با وجود این که در بیرون از خانه کار می کند، تغییری نکرده است، به مرور متوجه این موضوع می شود که او هم باید به طور متقابل محبت و همکاری داشته باشد تا زندگی شیرین تری را تجربه کنند . در ضمن زنان می توانند با تقسیم کارهای منزل بین بچه ها و کمک گرفتن از همسر و فرزندان، نحوه صحیح زندگی را به کودکان خود آموزش دهند و با استفاده از فرصت های به وجود آمده، تجدید قوا کنند. به این ترتیب زن می تواند ضمن ایفای نقش در خانواده و جامعه، از تضاد این نقش ها جلوگیری و موفقیت خویش را تضمین کند.
![](http://www.persianstar.ir/images/post/couplefight3.jpg)
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 19 / 1 / 1390برچسب:زندگي,بخشيدن,زنان,مردان,موفقيت,عشق,زندگي همراه عشق,خوش لباس,مغز,قلب, :: 4:7 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
لابد گاهی از خود پرسیده اید که چه چیز باعث می شود تا زنان بخواهند مرتب درباره وقایع زندگی روزمره شان با همه صحبت کنند، در حالی که مردان عمدتا درون گراهستند و حال و حوصله صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمره شان را ندارند؟ چرا مردان عمدتا وقت آزاد خود را صرف کار کردن با کامپیوتر و یا خواندن مجلات ورزشی می کنند در حالی که زنان بیشتر ترجیح می دهند به اخبار رسیده از این و آن بپردازند و یا سعی کنند روابطشان با دیگران برازنده و معقول به نظر برسد؟ چرا مردان و زنان از روابطشان با یکدیگر چیزهای متفاوتی را طلب می کنند؟ شاید علت، تفاوت های بنیادین در مغز مردان و زنان باشد. در بررسی نمونه ای از تفاوت های رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است. مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر می کنند که چگونه از شر آن در کوتاه ترین زمان ممکن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسی شان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند. برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده نشان داد زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قوی تر هستند. ۶۱ درصد از زنان در طی ۲ سال اول بعد از طلاق، وضعیت سلامت روان خود را مثبت گزارش کرده اند، در حالی که فقط ۵۱ درصد از مردان نظر مشابهی را داشتند. زنان دارای مهارت های برقراری ارتباط اجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این مهارت ها به آنها اجازه می دهد تا از طریق احساساتشان صحبت کرده و با دوستان و خانواده شان راحت تر ارتباط برقرار کنند در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند دکتر فرانک تالیس روان شناس بالینی معتقد است یافته های فوق را می توان به وسیله تفاوت های مشخصی که در مغز دو جنس وجود دارد، توجیه کرد. در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، چرا که به هر حال این زنان هستند که بچه ها را بزرگ کرده و آنان را برای رویارویی با اجتماع آماده می کنند. آنها دارای مهارت های برقراری ارتباط اجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این مهارت ها به آنها اجازه می دهد تا از طریق احساساتشان صحبت کرده و با دوستان و خانواده شان راحت تر ارتباط برقرار کنند در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتی های احساسی، به جای مواجهه با مورد ناراحت کننده، بیشتر سعی می کنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند. شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که به صورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در تحقیقی در این زمینه این طور به نظر رسید که مزیت های ذاتی فوق، نقش مهمی در زندگی جنس موِنث داشته باشند؛ در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانواده شان کردند و به دنبال مشاوره ها و درمان ناراحتی هایشان بودند در حالی که مردان غالبا به دنبال لذت های موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان به دنبال رابطه جدید هستند به جای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است. علاوه بر این، برخلاف عقیده عمومی، در یک رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق می شوند چرا که براساس بررسی ها مردان بیشتر از زنان تمایل دارند تا غریزه شان را برای رسیدن به فردی که او را جذاب و دلربا می دانند، ارضا کنند. از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامه ریزی شده تری عاشق می شوند که تحت تاثیر سیر تکاملی شان است. آنها بیشتر به دنبال شریکی هستند که مراقب آنها بوده و قادر باشد خانواده شان را هم ازنظر مالی و هم ازنظر عاطفی تامین کند. زنان در رابطه شان با طرف مقابل علاوه بر جذابیت های فیزیکی، به دنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند. البته محققان خاطر نشان می کنند فشارهایی نیز در اجتماع وجود دارند که باعث می شوند مردان و زنان به سوی شیوه های رفتاری برنامه ریزی شده شان هل داده شوند. در اجتماع، مردان بیشتر تشویق می شوند تا احساسات خود را کنترل کرده و تابع آن نباشند. شاید کنترل احساسات در قرون گذشته و به ویژه در جنگ ها برای مردان خوب بوده باشد، اما در کل کنترل کردن احساسات برای شکل دهی یک رابطه زناشویی کار جالب و مفیدی نیست. زنان در رابطه شان با طرف مقابل علاوه بر جذابیت های فیزیکی، به دنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند. در سمت مقابل، زنان در اجتماع غالبا به سوی شیوه رفتاری رانده می شوند که در طی آن از زنان بیشتر انتظار می رود ملایم تر و مهربان تر باشند که این خود موجب می شود برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه برایشان آسان تر باشد.به همین دلیل زنان بیشتر از مردان به اطمینان کلامی اهمیت می دهند. در تمام موارد ذکر شده سعی شده کارهای پیچیده مغزی تا حد بسیار زیادی ساده شوند. البته باید توجه داشت هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد می گویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. حتی برخی از افراد دارای مغزهایی هستند که رفتاری خلاف جنس آنها دارد. روان شناسان معتقدند تفاوت دو جنس هم در روابط سالم و هم در روابط شکست خورده کاملا مشهود بوده و باید به دقت بررسی شود. موارد اختلاف زیادی بین دو جنس وجود دارند اما اگر موردی به طور عمده و در میان تعداد زیادی از افراد صحیح بود، می تواند کمک کننده باشد، به ویژه به این دلیل که شما بفهمید و بدانید آن موضوع، یک رفتار عمومی است و یک مورد ناخوشایند و یا شخصی نیست و شما نباید احساس بدی در این مورد داشته باشید. به عنوان مثال، ممکن است در اختلاف زناشویی، مرد آرام و ساکت باشد ولی این بدان معنا نیست که وی عصبانی نشده است، بلکه معنای عمده آن این است که مغز آن مرد بهتر می تواند مسئله را درون خود و با آرامش حل و فصل کند. به طور مشابه، چنانچه زنی برای صحبت کردن و مباحثه پافشاری می کند، نباید فکر کرد علت آن بهره برداری از نق زدن های مداوم است، بلکه این غریزه وی است که از او می خواهد تا برای برقراری ارتباط و نشان دادن احساسش صحبت کند. اگر شما این تفاوت ها را قبل از اینکه موردی پیش بیاید درنظر بگیرید، حتما رابطه راحت تر و درک بهتری از طرف مقابل خواهید داشت و متوجه خواهید شد که کار مغزهای متفاوت زن و مرد به کمک یکدیگر کامل می شود.
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 / 1 / 1390برچسب:عشق,زندگی,مشاوره,روانشناسی,عاشق,زناشویی,sms,اس ام اس,نویسندگی,سخنان بزرگان,love,سعادت,مطهری,چارلی چاپلین,طنز,شعر,ستاره,, :: 12:48 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
زنان سوژه ضربالمثلهای متعددی هستند و این مطلب تنها مربوط به افغانستان نیست. نگاهی داریم به چند ضرب المثل درباره زنان از کشورهای مختلف جهان:
انگلیسی: زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می دارد آنهم چیزی است که نمی داند.
هلندی: وقتی زن خوب در خانه باشد، خوشی از در و دیوار می ریزد.
استونی: از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقیر زن بگیر.
فرانسوی: آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است.
انتخاب زن و تربوز مشکل است.
بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشیده بود.
آلمانی:کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام می دهد.
وقتی زنی می میرد یک فقته از دنیا کم می شود.
کسی که زن ثروتمند بگیرد آزادی خود را فروخته است.
آنکه را خدا زن داد، صبر همه داده.
گریه زن، دزدانه خندیدن است.
یونانی: شرهای سه گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن.
برای مردم مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد، زیرا در هر دو صورت پشیمان خواهد شد.
گرجی ها: اسلحه زن اشک اوست.
ایتالیایی: اگر زن گناه کرد، شوهرش معصوم نیست.
زناشویی را ستایش کن اما زن نگیر
***سلام دوست گلم ***
_جهت ارتباط با ما و اعلام آمادگی برای همکاری با وبلاگ با ما در تماس باشید:
راه های ارتباط :
EMAIL:aliabbasy68@yahoo.com ![](http://2nyabaeshg.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/277.gif)
ID : Eng_abbasy![](http://2nyabaeshg.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/277.gif)
امیدوارم لحظات خوبی رو در این وبلاگ سپری کنید![](http://2nyabaeshg.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/86.gif)
*دوستتون دارم و منتظر حضور گرمتون هستم *
تو نظرسنجی شرکت کن دیگه![](http://2nyabaeshg.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/80.gif)
ارسال شده در تاریخ : جمعه 3 / 1 / 1398برچسب:راه های,ارتباط,ما,و,شما,دوستان,گلم,عشق,زندگی,سلامت,عاشق,عاشقانه ها, :: 11:5 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
مطلب زیر توصیه های خانم لورا بلتران (Laura Beltran)، روان درمانگر مسایل جنسی است.زوجهای جوان توصیه های ایشان را حتما مطالعه نمایند
بسیاری از زوجهای جوان به دلیل عدم آشنایی و در پاره ای از موارد نبود آگاهی کا فی درباره نحوه برخورد با روابط عاطفی و زناشویی بین همسران ، با مشکلاتی مواجه هستند، که متاسفانه این مشکلات در برخی از موارد تبدیل به بحران های خانوادگی می گرد که آثار آن در معضلاتی همچون افزایش آمار طلاق در جامعه ، تنوع طلبی جنسی و.... قابل مشاهده می باشد . سیمرغ با هدف پیش گیری از ایجاد این گونه مشکلات و با احترام به حریم خانواده ، جهت افزایش دانایی زوجهای جوان و کمک به بهبود واستحکام روابط همسران اقدام به تهیه و ارائه مطلب زیر نموده است .
رابطه جنسی گاهی از اوقات میتواند نامطلوب و یا حتی دردناک باشد. با این حال اغلب به جای اینکه در مورد آن صحبت کنیم، سکوت میکنیم و چیزی نمیگوییم، چرا که نمیدانیم چگونه در مورد روابط جنسیمان باب گفتگو را باز کنیم.
ولی افرادی هستند که راه های برقراری گفتگو را در این رابطه با استفاده از کلمات مناسب پیدا کردهاند.
مطلب زیر توصیه های خانم لورا بلتران (Laura Beltran)، روان درمانگر مسایل جنسی است.
از مهمترین توصیههای خانم بلتران برای داشتن یک رابطه جنسی رضایتبخش، گفتگو در باره این رابطه است. به نظر او اگر افراد در مورد رابطه جنسیشان اصلاً صحبت نکنند و یا کم صحبت کنند، از داشتن یک رابطه خوب محروم میمانند.
به اعتقاد لورا بلتران حتماً باید به طرف مقابل گفت که ازچه چیزی خوشمان میآید و چه چیزهایی برای ما نامطلوب هستند.
مشکل اینجاست که در اغلب موارد جرات گفتگو در مورد رابطه جنسی را نداریم، چون قبل از هر چیز نمیخواهیم طرف مقابل را برنجانیم و از سوی دیگر اغلب خجالت میکشیم و به خودمان میگوییم که این چیزها قابل بیان نیستند.
گاهی هم چیزی نمیگوییم چون دوست داریم همه چیز خود بخود و بدون درخواست، آنطور که میخواهیم پیش برود.
به عقیده خانم بلتران، صرف دوستن داشتن و عاشق یکدیگر بودن لزوماً موجب سازگاری جنسی نمیشود. او همچنین تاکید میکند که سازگاری جنسی بین دو فرد، از پیش وجود ندارد و با هم به لذت جنسی رسیدن را میتوان آموخت.
او میگوید، باوجود اینکه انقلاب جنسی موجب شد مسایل جنسی وارد عرصه جامعه شوند ولی در حوزه خصوصی صحبت در مورد این مسایل هنوز به راحتی امکانپذیر نیست.
خانم بلتران فکر میکند که با طرح بیش از حد مسایل جنسی در رسانهها، الگوهای جنسی جدیدی به افراد تحمیل شده است. مثلاً تعیین تعداد روابط جنسی در هفته یا مدت زمانی که برای هر رابطه باید صرف شود و مواردی از این دست.
مشکل اینجاست که این الگوها افراد را نسبت به بیعیب و ایراد بودن خود نگران میکند. همین نگرانی ممکن است مانع گفتگوی آزاد بین دو نفر شده، رابطه را از حالت طبیعی آن خارج کند و به آن جنبه تصنعی و ساختگی بدهد.
به نظر لورا بلتران نباید فراموش کرد که گذشت زمان نقش بسیار مهمی در ایجاد سازگاری جنسی بین دو نفر ایفا میکند و باید طرفین به هم فرصت شناخت لازم برای رسیدن به همخوانی جنسی را بدهند. از سوی دیگر نباید این زمان را نامحدود تلقی کرد و تنها بعد از گذشت ماهها، مسائل نامطلوب را یادآور شد. این امر میتواند بیش از اینکه به رابطه کمک کند، مسالهساز شود. به عنوان مثال شخص میتواند نتیجهگیری کند که طرف مقابل تظاهر میکرده و در واقع لذتی از رابطه جنسی نمیبرده است.
خانم بلتران معتقد است که قانونمندیهای جهانی و راهحل های معجزهآسا برای برخورداری از یک رابطه جنسی رضایتبخش وجود ندارد و هر زوج باید راه و روش خاص خود را برای رسیدن به لذت جنسی پیدا کند.
برای این متخصص روابط جنسی، مهمترین اصل برای داشتن یک رابطه رضایت بخش، گفتگو است، ولی نه هر گفتگویی. باید کلمات را سنجید و به دقت انتخاب کرد. او توصیه میکند که وقتی در مورد رابطه جنسی صحبت میکنیم به روشنی خواستههایمان را بگوییم و از کنایه زدن و در لفافه صحبت کردن پرهیز کنیم.
چگونگی بیان کردن مسائل میتوانند نقش مهمی در حل آنها داشته باشند. انتقاد باید سازنده باشد. به عنوان مثال به جای اینکه بگویید تو خشنی و من این کاری که میکنی را دوست ندارم، میتوان گفت، وقتی با لطافت برخورد میکنی لذت می برم. باید به طرف مقابل راههای جدید نشان داد و او را راهنمایی کرد. به این ترتیب در دفعات بعدی او بهتر میتواند خود را با خواستههای شما تطبیق دهد.
خانم بلتران توصیه میکند که برای گفتگو در مورد مسائل جنسی، باید زمان مناسبی را نیز انتخاب کرد. برای مثال ایرادهای طرف مقابل را درست بعد از اتمام رابطه جنسی بر شمردن، ممکن است بیش از هر چیز موجب برانگیختن خشم او شده و یا او را بیازارد و رابطه بعدی را دشوارتر کند.
صحبت کردن در مورد مسائل جنسی به نظر خانم بلتران برای مردها به مراتب دشوارتر از خانمهاست چرا که اغلب مردها حرف زدن در مورد اینگونه مسائل را یا نیاموختهاند و یا تنها در قالب شوخی و فخر فروشی در جمع دوستانشان به اینگونه مسائل اشاره کردهاند.
او فکر میکند که مراجعه به مجلات امروزی هم هیچ کمکی در این زمینه نمیکند، چرا که استناد به مطالب آنها بیش از هر چیز، مردان را در مقابل فهرست بلندبالایی از کارهایی که باید تنها و تنها به یک شیوه انجام داد قرار میدهد. شرایطی که در آن دیگر به هیچ وجه نمیتوان از میل و لذت شخصی صحبت کرد.
به نظر خانم بلتران افراد قبل از هر چیز باید بدانند چه چیزی موجب لذتشان میشود و دریابند چگونه میتوانند لذت ببرند.
اغلب، مشکل زمانی ایجاد میشود که فرد، لذت خود را فراموش میکند و تمام وقت خود را در طی رابطه، وقف لذت طرف مقابل میکند. به نظر این متخصص، در روابط جنسی کمی خودخواهی بد نیست و از طرف دیگر کلیشهها را نیز باید کنار گذاشت.
به عنوان نمونه بسیاری از زنها فکر میکنند که مرد به تنهایی تعیین کننده کیفیت رابطه جنسی است و بهتر است، نقش فعال را در این رابطه دونفری به او محول کرد. از طرف دیگر آنها دوست دارند با مردی طرف باشند که افکار مردسالارانه نداشته باشد. برخوردی دوگانه که موجب سردرگمی مردها میشود. برای پرهیز از این مشکل، خانم بلتران معتقد است، زنان نیز باید در رابطه جنسی و برای رسیدن به لذت، نقش فعالی ایفا کنند.
چگونه بهترین همسر را برای آینده انتخاب کنیم ؟
![](http://salijoon.ws/mail/890902/laghar/images2525425425.jpg)
اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله میخواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید
خیلی از شما به دنبال عشق حقیقی هستید. خیـلیهای دیـگرتان هم فکر میکنید که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اید.
خیـلیها هم هستنـد کـه در رابـطههایی به سر میبرند که چندان برایشان خوب نیسـت اما فکر میکنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است. .
اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله میخواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید و اگر به خاطر ترس از تنهایی در یک رابطه بد مانده اید، باید بدانید که چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندی خود. وقتی این سه چیز را از دست بدهید، در خطر از دست دادن میل و خلاقیت لازم برای درک اهداف زندگی، کنار از رسیدن به آنها، خواهید بود.
کشش جنسی احمقانه عشق واقعی نیست
خیلی از آهنگها، فیلمها، کتابها تصویری تحریف شده از عشق حقیقی نشان میدهند. آنها شما را مجاب میکنند که باور کنید میتوانید در نگاه اول عاشق شوید، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردی شود که ناگهان دلتان را دزدیده است. درست است، این اتفاق میافتد. اما عشق واقعی نیست. این فقط یک کشش جنسی احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسی که فرومونها را در مغزتان فعال کند پیدا کنید.
ادامه ی این مطلب در ادامه مطلب!
ادامه مطلب...
زنان، ايدز و موضوع همجنسگرايي
آيا زنان همجنسگرا هم در معرض خطر آلودگی قرار دارند؟
زنان همجنسگرا نيز از جمله گروه های در معرض خطر آلوده شدن به ويروس اچ. آی. وی. می باشند . هر چند که به اشتباه٬ تصور عمومی بر آن است که اين گروه بر عکس همجنس بازان مرد به دليل عدم امکان دخول مستقيم و طبيعی در خطر نمی باشد.
هيچ زنی از سابقه جنسی شريک جنسی زن خود کاملاً آگاه نبوده و نمی داند که سابقاً با چه مردی بوده است و يا شايد قبلاً مواد مخدر تزريقی استفاده کرده و آيا شايد هنوز هم استفاده می کند. همچنين ممکنست که زنی که با او رابطه دارددر گذشته با مردی رابطه داشته و ....
آيا توجه به نوع همجنس و همجنسگرايی يک دوره از بلوغ افراد جوان است؟
برای بعضی افراد آری و برای بعضی نه. بسياری از افراد در دوران بلوغ جنسی خود، تجربه و احساسی از ارتباط و رابطه جنسی با شريک همجنس نداشته اند. در تحقيقی که در سال 90 ميلادی در کشور انگلستان صورت گرفت نشان داد که بسياری از زنان اولين رابطه خود با شريک جنسی همجنس را برای نخستين بار در دوره های سنی بيست سالگی، سی سالگی و يا حتی مسن تر تجربه کرده اند. اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد برای اغلب اين افراد تجربه تماس با شريک همجنس بيشتر جنبه يک نوع تجربه جديد و يا گذر از مرحله ای به مرحله ديگر داشته است. و اين نمی تواند که دليلی به همجنس گرا بودن آنان باشد.
در جوامع ايران، افغانستان و تاجيکستان روش علمی دقيقی برای بررسی اين موضوع وجود ندارد اما احتمال میرود که به دليل شرايط اجتماعی و محيطی ايران، در مواردی اولين تجربه های دختران جوان نسبت به مسايل جنسی، کنجکاوی ها و فراگيری های جنسی آنان، با شريک جنسی همجنس شکل می گيرد که اين موضوع می تواند بيشتر جنبه تجربه و گذر به بلوغ جنسی را داشته باشد. آنان سعی می کنند که از اين راه جايگاه شخصيتی خود را بيابند و بدانند که در دوران بزرگسالی چه خواهند خواست. از اين جهت اين دوره می تواند کاملاً غیر طبيعی نباشد.![](http://www.economyandlife.com/new/images/stories/titlephoto.jpg)
دختران در سن کمتر و به ميزان بيشتری نسبت به پسران در معرض خطر آلودگی به HIV قرار دارند
آيا دختران نوجوان و جوان در معرض خطر آلوده شدن قرار دارند؟
جوانان يکی از گروه هايی بودند که به مراتب در مقابل HIV و ايدز ايمن بودند. اما امروزه بيش از نيمی از افرادی که آلوده می شوند را جوانان زير 25 سال تشکيل می دهند. در اين ميان دختران نسبت به پسران به ميزان بيشتری و در سنين پايين تری در معرض خطر آلودگی به HIV قرار گرفته اند.
دختران جوان در هنگام داشتن رابطه جنسی دارای قدرت تصميم گيری کمی هستند. به دليل کمتر بودن سن بلوغ جنسی و شروع فعاليت های جنسی در سنين پايين تر با مسايلی مانند رابطه امن تر معمولاً آگاهی کم تری دارند. و يا در استفاده از وسايل محافظتی مانند کاندوم يا شرايط انتخاب کردن را ندارند و يا آگاهی و دانش لازم در اين باره را ندارند. آنان همچنين برای محافظت از خود در برابر مشکلاتی مانند سوءاستفاده جنسی، بهره برداری جنسی و اعتياد بسيار آسيب پذير می باشند.
چرا دختران در سنين جوان تری درمعرض خطر قرار دارند؟
چرا دختران جوان نسبت به همسالان پسر خود زودتر و بيشتر آلوده می شوند؟
بسياری از دختران جوان به دليل داشتن شريک جنسی مرد بزرگتر از خود و گاه داشتن همسر مسن تر آلوده می شوند. همچنين ناحیه تناسلی يک دختر نوجوان به راحتی دچار زخم می شود و به نسبت يک زن مسن تر برای دريافت آلودگی بسيار مستعد تر می باشد.
دختران جوان بسياری دچار آلودگی شده اند به دليل اينکه در موقعيتی آسيب پذيری قرار داشته اند، برای نمونه کار کردن به عنوان کارمند و يا خدمتکار دختر در بين آشنايان و يا کارفرمايان ثروتمند که آنان را مورد تجاوز قرار داده اند. علاوه بر اين خيلی از دخترهای جوان وقتی به يک رابطه طولانی و يا ازدواج تن می دهند به دليل داشتن نياز و فقدان امنيت لازم به ارتباط با مردهای مسن تر و با اختلاف سنی قابل توجه تن می دهند.
بسياری از دختران جوان نيز ممکن است به علت نياز مالی به رابطه با يک مرد مسن تر تن بدهند که ممکن است از آن ها انتظار عدم استفاده از کاندوم را داشته باشد.
ديگر دلايل آسيب پذير تر بودن دختران جوان
• معمولاً دختران جوان به نسبت پسرها و مردان دستيابی کمتری به مراقبت های پزشکی دارند. همچنين آنان معمولاً بايستی برای پرداخت هزينه های پزشکی و مراقبت های بهداشتی از مردان (همسر، پدر و يا برادر) خواهش کنند و از آنان بخواهند که اين هزينه ها را پرداخت کنند.
• هنوز دختران جوان بسياری هستند که به ازدواج ناخواسته و زود هنگام تن می دهند که اين موضوع آنان را از دستيابی به آموزش کافی و مورد نياز باز می دارد. در موارد بسياری برای دختران از سوی اقوام تصميم گرفته می شود که چه زمانی خانه والدين را ترک کنند و به ازدواج تن بدهند.
• مردان بسياری هستند که با داشتن سن بالا به جستجوی دختران باکره و به اصطلاح پاک و دست نخورده می پردازند.
• بسياری از افراد جوان اچ.آی. وی. و ايدز را موضوع خود نمی دانند، بسياری از افراد بين 15 تا 19 سال گمان می کنند که در معرض خطر آلودگی قرار ندارند. (ضرب المثلی قديمی در اين باره می گويد که همه گمان می کنند که مرگ فقط مال همسايه است.)
بنابراين آسيب پذيری در دختران ترکيبی از مسايل طبيعی٬ زيستی٬ اجتماعی و فرهنگی می باشد.
HIV چيست ؟
![](http://whatnext.tht.org.uk/VirtualContent/2052/HIV_Life_cycle.gif)
HIV مخفف ""Human Immunodeficiency Virus به معني "ويروس نقص ايمني انسان" ميباشد. ويروس ، يك ذره زنده خيلي كوچك است كه ميتواند تكثير و پخش شود اما براي زندگي نياز به موجود زندة ديگري دارد. وقتي ويروس، سلولي را آلوده كند شروع به تكثير در داخل آن سلول ميكند كه در نهايت منجر به آسيب آن سلول ميشود.
انسان ميتواند توسط فرد ديگري كه به HIV مبتلا است آلوده شود و او نيز ميتواند بقيه افراد را آلوده كند و بر اين اساس HIV منتشر ميشود.
به فردي كه به HIV آلوده است HIV) +HIV مثبت) اطلاق ميشود.
(سيستم ايمني، گروهي ازسلولها و ارگانها هستند كه بدن را در برابر ويروسها و عفونتها محفاظت ميكنند.)
چرا HIV خطرناك است ؟
اگر سيستم ايمني بدن به ويروسها حمله ميكند و آنها را ميكشد پس مشكل چيست ؟
ويروسهاي مختلف به سلولها و بافتهای مختلفي از بدن حمله ميكنند. برخي ويروسها به پوست، برخي به دستگاه تنفسی و … حمله ميكنند. چيزي كه HIV را اين چنين خطرناك كرده اين است كه HIV به خود سيستم ايمني حمله ميكند. سيستم ايمني، گروهي ازسلولها هستند كه بدن را در برابر انواع عفونتها محفاظت ميكند و بدون آنها٬ توانايي بدن براي مبارزه با نواع عفونتها تضعيف ميشود. لذا وقتی ويروس HIV وارد بدن فردی شود به تدريج قدرت دفاعی بدن وی ضعيف می شود و اين فرد در برابر انواع بيماريها و عفونتها حتی آنهايی که در حالت عادی بيماريزا نيستند آسيب پذير میگردد.
اين روند قابل رؤيت نيست و راهي وجود ندارد تا با نگاه كردن به افراد بگوئيم كه آيا به HIV مبتلا هستند يا خير٬ ولي آزمايش خون ميتواند پس از چند ماه از اولين تماس، ويروس را در خون آشكار كند.
افراد آلوده به HIV ممكن است سالها كاملاً سالم بمانند و حتي خودشان ندانند كه آلوده هستند.
ايدز چيست ؟
ايدز (AIDS) مخفف Acquired Immune Deficiency Syndrome به معني سندرم نقص ايمني ......
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
![](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/welcome/11.gif)
به وبلاگ زندگی همراه عشق خیلی خوش اومدی دوست گلم...![](http://www.2nyabaeshg.mahtarin.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/72.gif)
@#در صورت امکان از مرورگر فایر فاکس(FIRE FOX) برای باز کردن وبلاگ استفاده کنید تا به صورت مطلوب از وبلاگ دیدن کنید.با تشکر#@
![](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/welcome/14.gif)
آرامش و صفای خانواده علاوه بر این که در پرورش صحیح فرزندان فوق العاده مؤثر است، محیطی گرم و صمیمی برای ابراز عشق همسران نسبت به یکدیگر پدید می آورد، و ایشان را کمک می کند که به صورتی شایسته و درست به وظایف خویش عمل نمایند. از جمله عوامل مؤثر در ایجاد صفا و صمیمیت، سازگاری زن با شوهر و صبر و شکیبایی او در همسرداری و خانه داری است که از نظر اخروی و معنوی نیز پاداش فراوانی را به دنبال دارد ، هم چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: خوشا به سعادت آن زنی که همسرش از وی راضی باشد که این رضایت مقام او را بالا می برد.
البته عکس این مطلب هم صدق می کند و مردان نیز باید رفتاری مناسب داشته باشند اما در این مقاله بحث ما شوهر داری است و در مقاله ای جداگانه به روش های زن داری مناسب هم اشاره می کنیم.
۱- به همسرتان توجه کنید و علاقه خود را به او با زبان ابراز دارید.
اغلب مردان دوست دارند که از مردانگی آنها تعریف و تمجید شود. آن ها تشنه تعریف و تمجید شما هستند. وقتی مردی تمجید شود مایل است به سرعت به آن پاسخ دهد. به او بگویید که چه همسر توانا و خوبی است . به شوهرتان بگویید که دوستش دارید و او را مناسب ترین مردی می دانید که توانسته اید با او ازدواج کنید.
2- با شوهر خویش خوش رو و خوش زبان باشید.
از نکات بسیار مهم در جلب محبت شوهر، رعایت اخلاق حسنه است. همیشه با گرمی و مهربانی و به آهستگی با شوهر خود صحبت کنید. هیچ گاه صدای تان را در مقابل او بلند نکنید مبادا کلمات توهین آمیز درباره او به کار برید، هرگز او را به دلیل معایب یا نواقصش مورد استهزا قرار ندهید.
۳- به او نیکی کنید.
سعی کنید نیازهای او را قبل از آن که بر زبان آورد ، بر آورده کنید. قبل از آن که به شما بگوید.وقتی خسته از سر کار می آید برای او نوشیدنی ببرید. انجام این امور به ظاهر ساده، در جلب محبت شوهر بسیار مؤثر است.
۴- او را در رسیدگی و کمک به مادر و خانواده اش تشویق کنید.
از کمک های شوهرتان به مادر و خانواده اش، اظهار رضایت و خوشحالی کنید. خودتان به او پیشنهاد کنید که به دیدن خانواده اش برود. در مناسبت ها برای خرید هدیه با او همکاری کنید. همچنین خودتان هدایایی برای مادر و خانواده اش بخرید و به او بگویید که به آن ها تقدیم کند. با انجام چنین اعمالی، شوهرتان را خوشحال می کنید و او سعی می کند در مقابل این همه گذشت و مهربانی، چند برابر برایتان فداکاری کند.
5- خود را برای شوهرتان بیارایید و به تمایلات همسرتان با رغبت پاسخ دهید.
خود را در مقابل همسرتان، زیبا جلوه دهید ، با سر و وضع مرتب و آراسته در مقابل او ظاهر شوید و ....
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
مردان اگر مي خواهند محبوب همسرشان شوند و فضايي سرشار از انس و معنويت و صميميت داشته باشند ، به توصيه هاي زير توجه کنند:
1. نسبت به همسر خود ، نگرشي مطلوب و متعالي داشته باشيد و او را امانت الهي بدانيد و در حفظ و نگهداري اين وديعه الهي تلاش کنيد.
2. به همسر خود احترام کنيد و با وي محترمانه صحبت کنيد و در ارتباط با او از عواطف سرشار و محبّت بسيار دريغ نورزيد.
3. حقوق متقابل خود و همسر خود را بشناسيد و در ايفاي حقوق وي تلاش نمائيد.
4. باور کنيد که پدر و مادر کانون منظومه خانوادگي هستند که تشعشعات عاطفي خود را در محيط خانواده مي پراکنند و حيات عاطفي را رونق مي بخشند.
5. باور کنيد که پدران و مادران پايه گذاران شخصيت فرزندان و معماران خوشبختي آنان هستند بنابر اين در تقويت روابط خود هر چه بيشتر تلاش کنيد.
6. همسر خود را فردي با ارزش و برخوردار از کرامت انساني بدانيد.
در زندگي خانوادگي به برنامه ريزي معتقد شويد و باور کنيد که با داشتن برنامه و التزام به اجراي آن ها مي توانيد مشکلات زندگي خود را کاهش دهيد و از قواي حياتي خود و ساير اعضاي خانواده به خوبي استفاده نماييد.
7. همسر خود را فردي مستعد کمال، پيشرفت و تحول بپنداريد.
8. به پيشرفت و ترقي و رشد شخصيت همسر خود علاقمند باشيد و زمينه را براي تحقق اين امر فراهم نمائيد و از اين طريق کانون خانواده را از زوال و فرسايش تدريجي مصون سازيد و عرصه زندگي را براي نوآوري ها بگشاييد.
9. زمينه را براي پرورش احساسات مثبت و عواطف سازنده نسبت به همسر خود فراهم سازيد و از داد و ستد عاطفي به سه شيوه قلبي، کلامي و عملي استفاده کنيد و لذا به همسر و شريک زندگي خود ابراز محبّت کنيد همسر خود را قلباً دوست بداريد و با زبان اين امر را ثابت نماييد.
10. محبّت خود را به همسرتان به صورت عملي نيز نشان دهيد و لذا سعي نمائيد در روز تولد او، يا روز ازدواج او و يا مناسبت هاي ديگر به او هديه دهيد و از اين طريق محبّت خود را ابراز نمائيد.
11. سعي کنيد فهرستي از قابليت ها، صفات مثبت همسر خود را در نظر بگيريد و .....
بقیه در ادامه مطلب....
ادامه مطلب...
|
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(
تبادل لینک هوشمند ![](http://loxblog.com/template/setarelink.gif) ابتدا ما را با عنوان زندگی همراه عشق و آدرس 2nyabaeshg.mahtarin.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر بنویسید.
|